بیت کوین دموکراتیک نیست بخش اول: مشکلات دموکراسی

گره منبع: 1135787

همانطور که مفهوم "دموکراسی" در مقابل چشمان ما عقب نشینی می کند، بیت کوین راه جدیدی برای نظم بخشیدن به جامعه و ایجاد انگیزه برای پیشرفت ارائه می دهد.

«...طرفداران مداخله دولت در تضاد مهلکی گرفتار شده‌اند: آنها تصور می‌کنند که افراد صلاحیت اداره امور خود یا استخدام کارشناسان برای مشاوره به آنها را ندارند. و با این حال آنها همچنین فرض می کنند که همین افراد مجهز به رای دادن به همین کارشناسان در پای صندوق های رای هستند. ما دیدیم که برعکس، در حالی که اکثر مردم ایده مستقیم و آزمایش مستقیم منافع شخصی خود در بازار دارند، نمی‌توانند زنجیره‌های پیچیده استدلال عمل‌شناختی و فلسفی لازم برای انتخاب حاکمان یا سیاست‌های سیاسی را درک کنند. با این حال، این حوزه سیاسی عوام فریبی آشکار دقیقاً تنها حوزه ای است که توده افراد در آن صلاحیت دارند!»

موری ان. روثبارد،انسان، اقتصاد و دولت با قدرت و بازار"

در این مجموعه، من از غول هایی مانند هانس-هرمن هاپ و موری ان. روتبارد الهام خواهم گرفت، که با شبیه سازی دنیای دلقک هایی که در آن زندگی می کنیم، تقویت شده اند تا دو باور نادرست را در داخل و خارج از "کره" بیت کوین به چالش بکشم:

  1. این "دموکراسی" ایده خوبی است، و،
  2. بیت کوین به هر نحوی دموکراتیک است.

بسیاری از افراد عموماً باهوش و آزادی گرا در طول سال ها به دفاع از "دموکراسی" آمده اند و استدلال های ارائه شده توسط آنها معمولاً به یکی از دو دسته تقسیم می شود:

  1. "خب منظور من آن نوع دموکراسی نیست" یا
  2. من به ایده لیبرال دموکراسی اشاره می کنم و نه آنچه که به آن تبدیل شده است.»

شماره یک کمی شبیه استدلال کلاسیک سوسیالیستی است که «خب اگر من مسئول بودم، سوسیالیسم را بهتر انجام می‌دادم» (با سرمایه‌داری اشتباه نشود، زیرا هیچ‌کس «شکل» سرمایه‌داری خود را ندارد که «آنها» هستند. مسئول، زیرا این یک فرآیند ارگانیک است که در همه سیستم ها اتفاق می افتد، یعنی سرمایه داری برابر است با گرفتن منابع کمیاب [زمان، انرژی، ماده] و تبدیل آنها به چیزی با ارزش بالاتر).

دومی مبنای استدلال قوی‌تری است، زیرا ایده جمهوری دموکراتیک ریشه در جنبش آزادی و رهایی از سلطنت‌های شکسته و فاسد پیش از آن دارد.

با در نظر گرفتن این موضوع، و علی‌رغم اینکه چقدر حقیقت در مورد دوم وجود دارد، هر دو استدلال تقلب اساسی را که دموکراسی به‌عنوان مدلی از حکومت عمومی و بدون پوست در بازی نشان می‌دهد، از دست می‌دهند. آنها از آرایش انگیزشی که فقط می تواند جامعه را به سمت شیرخوارگی، وابستگی و اتلاف وقت زیاد سوق دهد غافل هستند.

به این ترتیب، این مجموعه به بررسی این موضوع می پردازد که چرا دموکراسی به طور کلی ایده بدی است، چرا مردم باید بیت کوین را با دموکراسی مقایسه نکنند، چرا در واقع دورترین چیز از یک "نهاد دموکراتیک" است و چرا دنیایی که به ما می دهد نگاه نمی کند. هر چیزی مانند یک نفر، یک رای دیستوپی اتوپیایی ما در آن زندگی می کنیم

یک بار دیگر، امیدوارم که هم به تفکر عمیق تر و هم چند ترک خشم در این راه تشویق کنم.

مشکلات با دموکراسی

قبل از اینکه به چرایی دموکراتیک نبودن بیت کوین بپردازیم، ابتدا باید اصول اصلی دموکراسی را بررسی کنیم و ببینیم که آیا به هیچ وجه با اصول اصلی بیت کوین سازگاری دارند یا خیر.

با انجام این کار، ما تعداد زیادی تناقضات منطقی را کشف خواهیم کرد که بیت کوین در آنها به اشتراک نمی گذارد.

این به چه معناست که جهان بر اساس استاندارد بیت کوین چگونه عمل خواهد کرد؟

من نمی دانم. من همه پاسخ ها را ندارم این چیزی است که ما به عنوان یک گونه از طریق یک فرآیند تکاملی و نوظهور به آن پی خواهیم برد.

حداقل کاری که من می‌توانم انجام دهم، این است که به جایی که مطمئناً پاسخ می‌دهد، اشاره کنم نه یافت می شود. فیل امروزی در اتاق البته دموکراسی است.

از آن به عنوان جام مقدس همه حکومت‌ها و همکاری‌های مدرن استفاده می‌شود و به نظر می‌رسد درمان برای هر بیماری که از بیماری دموکراسی ناشی می‌شود… دموکراسی MOAR.

ما باید این چرخه را بشکنیم و چشمانمان را باز کنیم تا بفهمیم و دوباره تصور کنیم که جهان بر اساس یک استاندارد شایسته بیت کوین چگونه ممکن است به نظر برسد. بیایید با یکی از بزرگترین سردرگمی های قرن بیستم شروع کنیم:

یک "دولت نماینده"

برای احمق هایی که به توهم بازنمایی اعتقاد دارند. واقعیت اینجاست…

در یک دموکراسی، شما به عنوان فردی که «نماینده» هستید، هیچ گزینه ای برای عدم نمایندگی ندارید. چه انتخاب کنید که رای ندهید یا شرکت نکنید و حتی اگر شما به اپوزیسیون رای داده اید، باز هم توسط شخص یا «هیئتی» که بر اساس «حاکمیت اکثریت» به آن رضایت نداده اید، نمایندگی خواهید کرد.

پیوتر کروپوتکیناو که از سال 1842 تا 1921 زندگی می کرد، با وجود اینکه یک آنارکو کمونیست بود، خاطرنشان کرد:

وقتی مردم سعی می کنند برای جامعه ای که بیش از 100 تا 150 نفر است نماینده انتخاب کنند، غیرممکن است که نماینده از نظر فیزیکی به اندازه کافی به هر فردی که نماینده آن است نزدیک باشد، به طوری که بتواند به نفع خود عمل کند. این به شدت توسط مطالعات رابین دانبار در مورد ظرفیت انسان برای ایجاد روابط معنادار تایید شده است.شماره دانبار).

اما برای اثبات این موضوع نیازی به نظریه نداریم. انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایالات متحده یک نمونه بارز بود. با فرض اینکه انتخابات منصفانه بود، و نمایش دقیقی از احساسات گسترده در کشور در آن زمان (یعنی تقسیم تقریباً 50/50)، یعنی 150 میلیون نفر که این کار را انجام می دهند. نه می‌خواهم توسط یک سیاستمدار پیر و سالخورده که به سختی می‌تواند جمله‌ای را به هم ببندد و 40 میلیون نفر که در واقع رفتند و رای دادند، نماینده شوند. روش دیگرحالا باید چهار سال آینده را با نمایندگی این مرد و رژیمش بگذرانید؟

برای اضافه کردن توهین به آسیب، این "هیئت نماینده" که آنها نه رای دادند و نه به آن ضمانت کردند، این حق صریح و قانونی را دارد که نیمی از دارایی خود را مستقیماً از طریق مالیات مصادره کند، و موجودی آنچه را که از طریق تورم باقی مانده است، کاهش دهد.

نه به رضایت صریح و نه ضمنی نیازی نیست. تقریباً شبیه برده داری به نظر می رسد، درست است؟

و در مورد کسانی که می خواستی و می خواستی نماینده تو باشند چه؟ توانایی شما برای نشان دادن خود و استفاده از ثروت خود در راهی که مناسب می دانید چیست؟

غیر مرتبط. موارد اولی صرفاً توهم یک اپوزیسیون هستند که هیچ قدرتی برای ایجاد تغییر ندارند و حتی اگر هم بودند، فقط اراده خود را بر گروهی تحمیل می کردند که آنها را تضمین نکرده بودند.

مورد دوم، که نشان یک انسان آزاد است، حتی مورد توجه قرار نمی گیرد، علیرغم این واقعیت که احتمالاً هیچ کس دیگری در این سیاره وجود ندارد که احتمالاً بداند چگونه بهترین تخصیص را داشته باشد. خود را منابع

بنابراین، فرض دموکراسی را می توان در یک بیت منطق دایره ای خلاصه کرد:

شما آنقدر احمق هستید که نمی‌دانید با منابع خود چه کاری انجام دهید، بنابراین باید نماینده‌ای را برای انجام این کار انتخاب کنید، که به این معنی است که شما به اندازه‌ای باهوش هستید که بدانید این نماینده نه تنها با منابع شما، بلکه با منابع دیگران چه خواهد کرد.

به عبارت دیگر هیچ منطقی وجود ندارد. و علاوه بر این، به دلیل مفهوم ساختگی نمایندگی، محیطی را ایجاد می کند که نه رفتار مشارکتی، بلکه رقابت برای تبدیل شدن به حاکم یا نماینده را تحریک می کند.

زوال رفتاری

اثرات درازمدت داروی دموکراتیک به شدت زیان آور است زیرا شما را به عنوان یک فرد با دو گزینه روبرو می کند:

  1. مانند یک رعیت رأی دهید، در حالی که بدون رضایت شما از آن دزدیده شده اید، برای حمایت از انگل ها و لمینگ ها و پرداخت هزینه های نامرئی علیه دشمنان کیشوت تا آخر عمر.
  2. یک راننده برده شوید و قوانینی را که مناسب می دانید تحمیل کنید، به گونه ای که شما یک رعیت نباشید. شما باید انتخاب کنید که دشمنان چه کسانی هستند و سرمایه کجا می رود.

محاسبه بسیار آسان است، و جای تعجب نیست که در غیر این صورت افراد توانمند (و از نظر اخلاقی انعطاف پذیر) در این راکت مکیده شوند.

شبیه جنگ است اگر کسی می‌خواهد شما را بکشد، تنها گزینه شما این است که اول او را بکشید - چه جنگ به شما ربطی داشته باشد یا نه. به همین دلیل است که اصطلاحات «صلح» و «دموکراسی» هیچ ربطی به یکدیگر ندارند. در هر صورت، این شکل آشفته حکومت فقط یک وضعیت ثابت زیربنای تنش روانی ایجاد کرده است، زیرا همه یک دشمن بالقوه هستند (اطلاعات بیشتر در این مورد در قسمت دوم مجموعه).

بزرگترین سیاستمداران دقیقاً می دانند دارند چه می کنند. آنها می دانند که بیشترین بازده برای کمترین مقدار کار، با کمترین میزان ریسک، در یک زمینه است. و بکرترین تجسم آن دولت دموکراتیک است.

دموکراسی و خلأ قراردادی

این یکی از ابرقدرت‌هایی است که دولت‌های جمع‌گرا از همه نوع دارند، اما به دلیل حجاب «برابری و نمایندگی و قدرت فرضی افراد» توسط دستگاه دموکراتیک به درستی مهار می‌شود.

تصور کنید، برای یک لحظه، با یک همتای کار می کنید که باید از او خدمات دریافت کنید و این حق یکجانبه را دارد که شرایط قرارداد و قیمت را هر زمان که بخواهد تغییر دهد، و اگر با چنین تغییری مخالف باشید، یا نادیده گرفته شده یا ساکت شده است.

آیا شما آن را انجام می دهید؟ فقط یک مازوخیست با چنین معامله ای موافقت می کند، درست است؟ متأسفانه، این دقیقاً همان تله ای است که همه ما در آن قدم گذاشته ایم.

دموکراسی‌ها یا «دولت‌های نماینده» از هر نوعی که باشند، در خلأ قراردادی عمل می‌کنند، جایی که فقدان پوست آنها در بازی همراه با انحصار خشونت و تصمیم‌گیری و استفاده از منابع دزدیده شده (مالیات و تورم) به آنها قدرت مطلق و بدون پیامد می‌دهد. هزینه های سخنران جانت یلن و نمونه کارهای نانسی پلوسی در اینجا به ذهن متبادر می شود.

به این ترتیب، آنها نه به عنوان یک ارائه دهنده خدمات، بلکه به عنوان یک ارباب عمل می کنند.

از جانب "بیت کوین، بیت کوین ها و سیتادل ها"

هوپ وضعیت را به خوبی در قسمت زیر خلاصه کرد:مجله صلح، رفاه و آزادی: جلد 1"

«اگر کسی بخواهد تفاوت و مزیت قاطع صنعت امنیت رقابتی را در مقایسه با رویه فعلی دولت‌گرایان در یک کلمه خلاصه کند، این خواهد بود: قرارداد. دولت به عنوان تصمیم گیرنده و قاضی نهایی، در خلاء قانونی بدون قرارداد عمل می کند. هیچ قراردادی بین دولت و شهروندانش وجود ندارد. به طور قراردادی مشخص نیست، چه چیزی واقعاً متعلق به چه کسی است، و بر این اساس، چه چیزی باید محافظت شود. مشخص نیست که دولت باید چه خدماتی ارائه کند، اگر دولت در انجام وظیفه خود کوتاهی کند چه اتفاقی می افتد، و نه بهایی که «مشتری» چنین «خدمتی» باید بپردازد.

"در عوض، دولت به طور یکجانبه قوانین بازی را تعیین می کند و می تواند آنها را طبق قانون در طول بازی تغییر دهد. بدیهی است که چنین رفتاری برای ارائه دهندگان امنیتی که به طور رایگان تامین مالی می شوند غیرقابل تصور است. فقط یک ارائه‌دهنده امنیت، اعم از پلیس، بیمه‌گر یا داور را تصور کنید که پیشنهادش چیزی شبیه به این است:

«من به صورت قراردادی چیزی به شما تضمین نمی‌کنم. من به شما نخواهم گفت که چه چیزهای خاصی را به عنوان دارایی قابل محافظت شما در نظر خواهم گرفت، و همچنین به شما نمی گویم که اگر طبق نظر شما، خدمت خود را به شما انجام ندهم، خود را ملزم به انجام چه کارهایی می کنم. در این صورت، من این حق را برای خود محفوظ می دانم که به صورت یکجانبه قیمتی را که باید برای چنین خدمات نامشخصی به من بپردازید، تعیین کنم.

"هر ارائه دهنده امنیتی به دلیل کمبود کامل مشتری بلافاصله از بازار ناپدید می شود."

این یک بار دیگر چیزی است که بهترین سیاستمداران می دانند و به نفع خود استفاده می کنند. خلأ قراردادی همراه با انحصار خشونت و انحصار بر تأمین مالی خود، موقعیت نهایی قدرت است. این نقطه مرتفع نهایی است (بالای یک برج از کارت)، و باید برای کسانی که آنجا هستند مست کننده باشد.

که مرا به قسمت بعدی می برد…

بدترین از بدترین ها

در واقعیت دنیایی که منابع به طور تصادفی توزیع می‌شوند و انسان‌ها از نظر شخصیتی متنوع هستند، همیشه کسانی هستند که تولید و همکاری برای ایجاد ثروت (وسایل اقتصادی) و کسانی که صرفاً به ثروت دیگران طمع می‌کنند (سیاسی) وجود خواهند داشت. به معنای).

دستاورد مهم دموکراسی، محدودیت همزمان شرکت‌های خصوصی بازار آزاد (وسایل اقتصادی) و ایجاد بازار آزاد برای ورود به دولت (محرک ابزارهای سیاسی است).

در یک دموکراسی، هر کس مجاز است آشکارا تمایل خود را نسبت به دارایی دیگران ابراز کند. آنچه که ذاتاً غیراخلاقی تلقی می شود، در یک دموکراسی نمایندگی، بر اساس رأی اکثریت، یک احساس مشروع در نظر گرفته می شود. به همه اجازه داده می شود که آشکارا به دارایی دیگران طمع کنند، و هرکسی می تواند به این میل عمل کند، مشروط بر اینکه به اکثریت متوسل شود یا به دولت راه پیدا کند.

در نتیجه، تحت دموکراسی، همه به نوعی به تهدید تبدیل می‌شوند و هرگز «صلح» واقعی وجود ندارد. تنها صلح در ظاهر وجود دارد، با تنش عمیقی که ممکن است روزی کسی با یک «نیاز ذهنی» بیشتر ادعای آنچه را که برایش کار کرده‌اید، بدون رضایت شما، اما با «رضایت» فرضی حکومت‌شوندگان مطرح کند. ”

در شرایط دموکراتیک، میل غیراخلاقی به دارایی دیگری به طور سیستماتیک تقویت می شود. هر خواسته ای مشروع است اگر علناً با اشتیاق کافی یا توسل به «نیاز ذهنی» اعلام شود.

بدتر از همه، اعضای جامعه با حداقل یا بدون منع اخلاقی در برابر تصاحب اموال دیگری، که در جمع آوری اکثریت از انبوهی از "اقلیت های نیازمند" استعداد بیشتری دارند، تمایل دارند تا در راس حکومت قرار بگیرند و به بالاترین سطح برسند.

HL Mencken بهترین گفت:

همه آنها به هر مرد، زن و کودکی در کشور هر چه بخواهد، قول خواهند داد. همه آن‌ها به دنبال فرصت‌هایی برای فقیر کردن ثروتمندان، برای درمان موارد غیرقابل جبران، برای کمک به غیرقابل‌تحمل‌ها، برای از هم گسیختگی غیرقابل تلاقی‌ها، برای از بین بردن غیرقابل تطبیق‌پذیری هستند. همه آنها زگیل ها را با گفتن کلماتی بر سر آنها درمان می کنند و بدهی های ملی را با پولی که هیچ کس مجبور به کسب آن نیست، پرداخت می کند. وقتی یکی از آنها نشان می دهد که دو برابر دو، پنج است، دیگری ثابت می کند که شش، شش و نیم، ده، بیست است.

بنابراین، دموکراسی، به عنوان ظرف پتری برای بوروکراسی و «نمایندگی» دور، عملاً تضمین می‌کند که عمدتاً بازیگران بد به اوج خواهند رسید.

رهبران بر اساس عقل، شایستگی یا ظرفیت تولیدی خود انتخاب نمی شوند، بلکه به دلیل قدرتی که در تحت تاثیر قرار دادن و مسحور کردن افراد محروم از نظر فکری دارند، انتخاب می شوند.

این امر همیشه منجر به…

تراژدی از عوام

همانطور که در بالا ذکر شد، ما در دنیایی زندگی می کنیم که منابع کمیاب به طور نابرابر توزیع می شوند، زمان محدود است و تنها انرژی زیادی وجود دارد که می توان برای استفاده از هر یک از آنها صرف کرد. در واقع تنها دو روش برای مقابله با این واقعیت وجود دارد:

  1. با سایر مالکان خصوصی همکاری کنید و از طریق تجارت و تخصص، دسترسی احتمالی به این منابع کمیاب را با زمان و انرژی محدودی که هر کدام در اختیار دارید، افزایش دهید.
  2. از منابعی که می‌توانید به آنها دسترسی داشته باشید، با رها کردن کامل، به ضرر دسترسی، استفاده یا ظرفیت استفاده دیگران، تا حد امکان به دست آورید، مشارکت کنید، سلب مالکیت کنید، سرقت کنید و از آنها بهره برداری کنید.

اولی پیچیده تر است، در حالی که دومی ساده است.

مورد اول مستلزم اندیشیدن به نظم بالاتر و سازماندهی غیرمتمرکز و همکاری صاحبان املاک خصوصی است که بر اساس اطلاعاتی که بازار ارائه می دهد تصمیم می گیرند.

فرانتس اوپنهایمر اشاره کرد که دو راه متقابل انحصاری برای کسب ثروت وجود دارد. یکی، راه تولید و مبادله فوق را «وسیله اقتصادی» نامیده است. روش توقیف کالا یا خدمات دیگری با استفاده از زور و خشونت است. این روش مصادره یک طرفه، سرقت مال دیگران است. این روشی است که اوپنهایمر آن را «وسیله سیاسی» ثروت نامید.

موری روثبارد،آناتومی دولت"

دومی مبتنی بر تمایلات وحشیانه برنامه ریزان مرکزی یا عوام فریبی برای توزیع از طریق فرمان (اغلب ابتدا برای خودشان) یا استفاده بی فکر، ناکارآمد و ناکارآمد توسط گوسفندان، خواه مستقیماً یا از طریق نیابتی است.

اولی راهی برای انجام، ساختن و خلق بیشتر از کمتر است. این دومی تراژدی عوام است که همه چیز را می بلعد تا جایی که هیچ کس نمی تواند از آن استفاده کند.

«یک نفر-یک-رای همراه با «ورود آزاد» به دموکراسی دولتی نشان می‌دهد که هر فرد و دارایی شخصی‌اش در دسترس دیگران قرار می‌گیرد و در اختیار دیگران است. "تراژدی عوام" ایجاد می شود. می‌توان انتظار داشت که اکثریت «نداشتن‌ها» بی‌وقفه تلاش می‌کنند تا خود را به قیمت اقلیت «داراها» غنی کنند.»

-هوپ،دموکراسی - خدایی که شکست خورد: اقتصاد و سیاست سلطنت، دموکراسی و نظم طبیعی"

تا به امروز، این فاجعه حل نشده است، و دموکراسی به عنوان یک تلاش، صرفاً به ما حاکمیت توده‌های بی‌فکر را داده است.

قانون اوباش

در حالی که بسیاری از طرفداران خودخوانده «لیبرال دموکراسی» خواهند گفت که به حکومت اوباش اعتقادی ندارند، واقعیت چیز دیگری می گوید.

دموکراسی به دلیل اینکه مبتنی بر تک نفره و یک رأی است، همیشه به حکومت اوباش تبدیل می شود. تعداد «اوباش» همیشه از نخبگان طبیعی بیشتر خواهد بود، و تمایل به به دست آوردن منابع دیگری که مجبور نبودید برای آنها کار کنید، زیرا به آنها «نیاز» دارید، برای انبوهی از لمینگ ها بسیار زیاد است.

چرا برای چیزی کار کنید در حالی که می توانید آن را رایگان دریافت کنید، به لطف قول بوروکراتی که به آن رای داده اید؟ شما هیچ خشونتی در آن نمی بینید، زیرا شست وشوی مغزی شده اید تا باور کنید "ما همه با هم در این کار هستیم." شما همچنان به نامزدی رای می دهید که بیشترین قول را می دهد تا چیزهایی را که می خواهید به شما بدهد، غافل از هزینه ای که گروهی که باید آن بار را بپردازد.

به شما آموخته‌اند که این عادلانه و منصفانه است، در طول 12 سالی که در یک اردوگاه تلقین گذرانید، و وقتی تصاویری مانند تصویر زیر را می‌بینید، واکنش درونی شما این است که آنها را "افراطی" خطاب کنید:

دموکراسی در صادقانه ترین حالتش

واقعیت در واقع بسیار خشن تر است.

اوشو: «از عقب مانده ها، برای عقب مانده ها»

به دلیل توزیع طبیعی 80/20 بهره‌وری و شایستگی، افراد فاسد و نالایق از نظر اخلاقی برتر و شایسته بر آن حکومت می‌کنند و مورد تمجید قرار می‌گیرند.

بنابراین، دموکراسی بر پایه طبقه ای سازنده از افراد با پوست در بازی استوار است، که به طور مؤثر از کسانی که در بازی بدون پوست هستند، حمایت می کنند، خواه آنها ارباب هایی باشند که قوانین را "قانون گذاری" می کنند، یا رعیت هایی که دریافت کنندگان خالص آن هستند. که توسط متولیان امر به غارت رفته است.

اوشوبرداشت کوتاه اما بی‌رحمانه‌ای خنده‌دار از دموکراسی، کل این نهاد را کاملاً خلاصه می‌کند:

بدون پوست در بازی

سیستم هایی که در آن پوست بازیکنان در بازی وجود ندارد همیشه خراب می شوند و در یک محیط اجتماعی به جنون تبدیل می شوند.

اگر با بهره برداری از دیگری پیشرفت را ممکن کنید و خطر اخلاقی را نه تنها ممکن، بلکه سودآور کنید، می توانید مطمئن باشید که این اتفاق خواهد افتاد.

تعویض روسای جمهور یا حاکمان نتیجه را تغییر نمی دهد. مشکلات دموکراسی ذاتی ساختار آن است.

از بازیکن متنفر نباش، متنفر از بازی

بهشت انگل

در سریال باقی مانده، من سه کهن الگوی انسانی را مورد بحث قرار دادم:

  1. بازمانده
  2. انگل
  3. توده ها

دموکراسی قبل از هر چیز برای انگل مفید است، زیرا آنها می توانند از حجاب «نمایندگی» مردمی به عنوان وسیله ای برای توجیه سلب مالکیت و توزیع مجدد ثروت و منابع از گروهی به گروه دیگر استفاده کنند.

برای توده‌ها، ایده خوبی به نظر می‌رسد، زیرا آنها چیزهایی را به صورت رایگان دریافت می‌کنند، یا مزایایی را دریافت می‌کنند که مجبور نبودند مستقیماً به دست آورند، مثلاً رفاه یا مراقبت‌های بهداشتی.

بدون اطلاع آنها، این خدمات در واقع به دلیل ارائه آنها توسط بوروکرات های ناکارآمد یا انحصارات غیر بازاری که در خلاء اقتصادی فعالیت می کنند و بنابراین انگیزه ای برای کارآمدتر یا مؤثرتر شدن در ارائه خدمات مورد نظر خود ندارند، ارائه می شوند. ارائه.

در هر صورت توده ها اهمیتی نمی دهند. آنها متحمل هزینه نیستند (نگاه کنید به پوسته در بازی بالا). هزینه بر عهده دیگری است، یعنی بازنده واقعی در این سیستم: انسان سازنده، شایسته، کارآمد، استادکار و خردمند. باقی مانده.

برای مطالعه بیشتر در مورد The Remnant، من مقاله پیشگامانه آلبرت جی ناک را به شدت توصیه می کنم، "شغل اشعیاو سریال سه قسمتی توسط شما واقعاً ادامه دارد مجله Bitcoin، از اینجا شروع می شود:

"بیت کوین بازماندگان هستند"

بوروکراسی و دموکراسی

مانند کپک، انگل ها در یک محیط خاص رشد می کنند. در مفهوم اجتماعی و سیاسی، ایده آل آنها بوروکراسی است.

آنها با جذب منابع، ثروت، مواد مغذی، زمان و انرژی از سیستم بدون افزودن مجدد چیزی وجود دارند. آنها هیچ ورودی ندارند. آنها یک شیر نشتی هستند که فقط یک خروجی انرژی ایجاد می کنند.

همانطور که در "بازمانده قسمت سوم" بحث شد، هدف آنها ساختن مدل‌های حکومتی است که توده‌ها را از طریق هوس‌بازی‌ها و بدگویی‌ها، علیه اعضای مولد (که تنها کسانی هستند که هر چیزی ارزش دزدیدن دارند) به سلاح تبدیل می‌کنند.

هر چه سازه بزرگتر، دست و پا گیرتر و ناکارآمدتر باشد، لمینگ های بیشتری برای اجرای آن مورد نیاز است و بنابراین ادامه عملکرد آن بیشتر قابل توجیه است. این مجموعه عالی برای خون آشام های انرژی است که به دلیل خطرات اخلاقی وجود دارند. اگر نتیجه اولیه کسی دزدی، مکیدن و زالو زدن باشد، می‌خواهید تا آنجایی که در آن گوشه‌ها و شکاف‌ها پنهان شوید، و تا آنجا که ممکن است پیچیدگی قانون‌گذاری برای مبهم کردن اعمال شما وجود داشته باشد.

نمایندگی در مقیاس بزرگ نیاز به مدیریت در مقیاس بزرگ دارد که منجر به بوروکراسی در مقیاس بزرگ می شود. در نتیجه، بزرگترین شکل بوروکراسی که برای بشر شناخته شده است، دموکراسی نمایندگی است و خواهید دید که کاملاً آلوده به انگل است.

دموکراسی و ترجیح زمانی

ترجیح زمان شاید مهم ترین معیار برای گرایش یک تمدن به این دو باشد:

  1. دوراندیشی، پیشرفت و برنامه ریزی بلند مدت (ترجیح زمان کم)
  2. کوتاه بینی، مصرف و لذت آنی (ترجیح زمان بالا)

دموکراسی یک سیستم حاکمیتی است که ترجیحات زمانی را برای افراد و گروه ها افزایش می دهد، زیرا رفتار جمعی و انگلی را تحریک می کند، در حالی که رفتار فردی و مسئولانه را از بین می برد.

این کار را از طریق نهادهایی انجام می‌دهد که عاملیت فردی را حذف می‌کنند، تصمیم‌گیری بد را اجتماعی می‌کنند، حقوق مالکیت خصوصی را از بین می‌برند، نیاز ذهنی را بر شایستگی عینی اولویت می‌دهند و در نهایت به جای ایجاد ثروت، ثروت را توزیع می‌کنند.

وقتی پیامدهای اقتصادی از کنش و رفتار انسان جدا شود، نتیجه آن ناتوانی در محاسبه هزینه ها و برنامه ریزی برای آینده است. این منجر به ترجیح بیشتر برای حال بر آینده و تمایل به تصمیم گیری برای امروز به بهای فردا می شود.

«همه بازتوزیع، صرف‌نظر از معیاری که بر آن استوار است، شامل «گرفتن» از مالکان و/یا تولیدکنندگان اصلی («دارندگان» چیزی) و «دادن» به غیرمالک‌ها و غیرتولیدکنندگان («غیردارندگان» چیزی) است. . انگیزه مالک یا تولید کننده اصلی بودن کالای مورد نظر کاهش می یابد و انگیزه غیرمالک و غیرتولیدکننده بودن افزایش می یابد. بر این اساس، در نتیجه پرداخت یارانه به افراد به دلیل فقیر بودن، فقر بیشتر خواهد شد. با یارانه دادن به مردم به دلیل بیکاری، بیکاری بیشتری ایجاد می شود.»

-هوپ،دموکراسی - خدایی که شکست خورد: اقتصاد و سیاست سلطنت، دموکراسی و نظم طبیعی"

به عبارت دیگر، دموکراسی دو کارکرد کلیدی را برای جمع به زیان فرد انجام می دهد:

  1. توزیع مجدد ثروت و درآمد
  2. یارانه دادن به رفتار/تصمیمات/اقدامات/محاسبات ضعیف

در مجموع، نتیجه، در سطوح خرد و کلان، بیشتر موارد زیر است:

  • طمع به مال دیگری
  • توسل به یک گروه برای تصمیم گیری
  • سیاسی کردن
  • توسعه کمیته ها و بوروکراسی ها
  • فرسایش ثروت از طریق توزیع مجدد ضعیف و ناکارآمد
  • نیهیلیسم و ​​مصرف بی فکر
  • خطر اخلاقی و پوشاندن دائمی خطرات
  • وابستگی به یک دولت و بی مسئولیتی نسبت به خانواده و ثروت آینده
  • تمایل به اجتماعی کردن تصمیمات ضعیف در جامعه
  • میل به "دریافت کننده" خالص "مزایا" بودن

و کمتر از:

  • بهره وری فردی
  • مسئولیت در قبال ثروت، سلامت و آینده خود
  • کارآفرینی و تولید ثروت
  • قدرت و مسئولیت پذیری در قبال خانواده
  • پیامد اعمال و تصمیمات بد

این یک سرطان است و میزبانش را فقط به یک مکان هدایت می کند: مرگ.

سرطان نسبی وجود ندارد، زیرا درمان نشده، همیشه رشد می کند و به چیزی شوم تر متاستاز می دهد.

رای گیری

در نهایت، به ماشین نهایی Rube Goldberg می رسیم. تنها چیزی که احمقانه تر از رای دادن است، این است "رای دادن به بلاک چین."

همه، عمیقاً، می دانند که کار نمی کند. آنها می دانند که این یک توهم انتخاب است. آنها می دانند که خراب است، اما از راه حل می ترسند.

آیا می خواهید رای گیری را اصلاح کنید؟ عنصر دموکراتیک را حذف کنید.

برای اینکه یک سیستم منصفانه باشد، رای باید به میزان مالیاتی که می پردازید سنجیده شود. بدون مالیات؟ بدون رای

به این ترتیب پوست را دوباره وارد بازی می کنید. این منصفانه است زیرا به این معنی است که کسانی که مشارکت می کنند باید تعیین کنند که پول واقعاً کجا می رود. اگر می‌خواهید نظری داشته باشید، باید مشارکت کنید. به این ترتیب پیشرفت می کنید، هزینه ای واقعی برای تصمیم گیری وارد می کنید.

در حال حاضر، اگرچه این ممکن است در اصل عالی به نظر برسد، در عمل چندان آسان نیست.

دموکراسی برای مدت کوتاهی کار کرد، یعنی زمانی که مالکان زمین تنها رای دهندگان بودند (پوست محلی در بازی) و قرعه کشی یکی از آنها را موظف کرد که فرماندار باشد. اما با بزرگ‌تر شدن جمعیت‌ها، این مشکل از بین رفت، زیرا تعداد بیشتری آن را ایجاد می‌کنند غیر ممکن برای اینکه همه در بازی پوست داشته باشند. همچنین، دزدی بودن مالیات آن را بسیار پیچیده تر می کند.

بنابراین، چگونه این را حل کنیم؟ در واقع ساده است. هم نمایندگان رای دهنده و هم نمایندگان تقلبی را به طور کلی حذف کنید.

تنها رای مهم این است که پول خود را کجا خرج می کنید!

وقتی گوشت گاو ارگانیک را به جای جایگزین های گیاهی مانند تقلبی «فراتر از گوشت» خریداری می کنید، به گوشت واقعی رأی می دهید. وقتی یک آیفون را به جای سامسونگ می خرید، به آیفون رای می دهید. ترجیحات (رای ها) کاملاً توسط جایی که شما انتخاب می کنید محصول کار خود را خرج کنید نشان داده می شود.

اتلاف وقت برای تصمیم گیری گروهی و سپس تلاش برای اجتماعی کردن هزینه این تصمیمات جمعی فراتر از حماقت سطح 9,000 است. گام‌های میانی اضافه می‌کند، منابع را هدر می‌دهد و هرکسی را که به نتیجه گروه رای نمی‌دهد مجبور می‌کند برای چیزی که نمی‌خواست بپردازد!

لعنتی داریم چیکار میکنیم؟؟؟

علاوه بر این، مقیاس بازارها را می‌دانیم زیرا پیچیده‌ترین سیستم‌هایی که روی کره زمین داریم، بازارهای جهانی و بهم پیوسته و زنجیره‌های تامین آن‌ها هستند. همین واقعیت که من روی صفحه کلیدی می نویسم که از خاک و سنگ و گند ساخته شده است که سیگنال های الکتریکی را به جایی از طریق کابل ها، سیم ها و شبکه ای زودگذر معروف به اینترنت می فرستد تا بتوانید آن را بخوانید، گواهی بر قدرت بازارهای آزاد

دموکراسی این را به ما نداد. تصمیم گیری غیرمتمرکز توسط افراد علاقه مند به اهدافی است که به نظر آنها ارزش ذهنی دارند، چیزی است که باعث این اتفاق شد.

این چیزی است که شگفت زده می شود، و ما آن را در قسمت دوم این مجموعه بررسی خواهیم کرد.

رای دادن یک دستگاه روب گلدبرگ است که کاری جز اتلاف وقت گرانبها انجام نمی دهد، به ما توهم انتخاب می دهد و به فروشندگان روغن مار قدرتی می دهد که هرگز نباید داشته باشند.

تنها راه حل آن لغو است.

اصول اصلی بیت کوین

این بخش می تواند یک مقاله کامل را به خود اختصاص دهد، و به نوعی قبلاً انجام شده است. می توانی آن را اینجا بخوانی:

"چرا بیت کوین، نه شیت کوین"

اما برای خلاصه کردن ویژگی های اصلی بیت کوین:

  • بدون رای گیری یا حاکمیت "روی زنجیره ای" (بدون اثبات سهام)
  • اعمال شده توسط فرد (گره)
  • شایسته سالار (اثبات کار)
  • قوانین ثابت (بدون قوه مقننه مرکزی)
  • مقیاس ها در لایه ها (معادل تحقق می یابد و لایه ها مرتبط هستند)
  • قابلیت تأیید (من می توانم به سرعت، ارزان و به راحتی قوانین را بدانم و اجرا کنم)
  • اجماع اضطراری، داوطلبانه (بدون ارباب یا نمایندگان)
  • مقاوم در برابر سانسور اقلیت ها و اکثریت ها
  • تغییر ناپذیری، به عنوان تابعی از هزینه (هیچ راهی برای تغییر تاریخ وجود ندارد)
  • عدم انحصار در صدور (ورود آزاد، پرداخت برای بازی)
  • شفافیت (هشت صفحه، یک مجموعه قوانین، برای همه باز است)
  • باز و بی طرف (بدون اقلیت، اکثریت یا هویت گروهی از هر نوع)
  • برگشت ناپذیر (حماقت و بدشانسی عواقبی دارد. ضررها را نمی توان اجتماعی کرد، مهم نیست چند نفر رای دهند)
  • مالکیت خصوصی (شاید بزرگترین تجسم مالکیت خصوصی)

من مطمئن هستم که برخی از آنها را از دست داده ام، اما کافی است بگویم که اینها همه در یک لیگ ناسازگار با اصول اصلی دموکراسی هستند. برخی خشن هستند، برخی حتی ممکن است افراطی به نظر برسند، اما شبیه واقعیت هستند و همانطور که بارها گفته‌ام، اگر بیت‌کوین چیزی برای تغییر جهان به سوی بهتر انجام دهد، این است که پیامدهای اقتصادی را دوباره ایجاد خواهد کرد.

در اختتامیه

دموکراسی ها چیزی جز انحصارات قانونی و عمومی نیستند که توسط برندگان مسابقه محبوبیت و بدون هیچ پوستی در بازی اداره می شوند. آنها متوسل می شوند و همیشه تحت حکومت اوباش قرار می گیرند، جایی که اخلاق و عواقب حماقت اجتماعی می شود، و اغلب توسط اعضای سازنده تر جامعه پرداخت می شود.

سطح فروش از بسیاری از "-یسم ها" در ظاهر زیباتر به نظر می رسد، اما در واقع بار بسیار بیشتری بر دوش جامعه است زیرا، الف) ظرفیت ماندگاری دارد، و ب) توده ها را توانمند می کند که فکر کنند به نحوی هستند. در حالی که آنها کورکورانه از اربابان انگلی خود اطاعت می کنند.

پادشاهی ها، همانطور که Hoppe و Amif Sifedean، حداقل توسط دارندگان عنوان ارثی با مقداری پوست در بازی اجرا می شوند. نتیجه این است که زمانی که شبیه به خرافات رفتار می کنند شکست می خورند یا خیلی سریع تر اصلاح می شوند. من معتقدم بیت کوین عصر جدیدی از نخبگان طبیعی و شایسته را آغاز خواهد کرد که بسیاری از آنها به معنای کلاسیک "سلطنتی" در نظر گرفته می شوند - اما این چیزی است که در قسمت دوم بررسی خواهیم کرد.

دموکراسی در دوران پایانی خود است. این یک نوع قهقرایی بوده است و واقعیت این است که دموکراسی انگلی است که از رونق بازارهای آزاد بهره برده و در کنار شکوفایی انسان به زالو گرفتن منابع، ظرفیت و انرژی ادامه داده است.

دادن صدایی مشابه به کسانی که بهره وری کمتر، شایستگی کمتر یا برده وارتر دارند، با کسی که ارزش بیشتری می افزاید، تولید بیشتری می کند و شایستگی بیشتری دارد، نه تنها ضد شهودی نیست، بلکه به طور طبیعی منفور است.

پیامدهای این خطای بزرگ اخلاقی نفرت انگیز اکنون از طریق شبیه سازی دنیای دلقک که همه ما در حال تماشای آن هستیم، احساس می شود.

از «ما همه در این با هم هستیم» تا «همه ما یکی هستیم» تا «یک نفر، یک رأی»، صدای آژیر دموکراسی جهان را مستقیماً به تاریک‌ترین و تاریک‌ترین جاده‌ها هدایت کرده است.

تنها با نوری به قدرتمندی بیت کوین است که می‌توانیم راه بازگشت را پیدا کنیم و زالوهایی را که در حال مکیدن تمام ظرفیت‌های تولیدی یک نژاد انسانی است که پتانسیل شکوفایی را دارد حذف کنیم.

بیت‌کوین آینده‌ای بسیار متفاوت با امروزی که در آن زندگی می‌کنیم به ما ارائه می‌کند، پس لطفاً الف) از ترکیب آن با هر چیز دموکراتیک خودداری کنید، و ب) بدانید که همه مدل‌های شما شکسته شده‌اند، از جمله اینکه تا به امروز چگونه در مورد حکومت فکر کرده‌اید.

استاندارد بیت کوین هیچ شباهتی به دنیای دلقک های دموکراتیک سال 2022 ندارد.

شما را در بخش دوم می‌بینیم، جایی که ما به بررسی زوال جامعه به دست دموکراسی خواهیم پرداخت و اینکه بیت‌کوین چگونه به ما کمک می‌کند مسیر را معکوس کنیم.

این یک پست مهمان توسط الکس سوتسکی از anchor.fm/WakeUpPod و بیت کوین تایمز است. نظرات بیان شده کاملاً متعلق به خود آنها است و لزوماً نظرات BTC Inc یا را منعکس نمی کند مجله Bitcoin.

منبع: https://bitcoinmagazine.com/culture/how-bitcoin-abolishes-democracy

تمبر زمان:

بیشتر از مجله Bitcoin