دقیقاً نه سال از زمانی که چین اولین ممنوعیت بیت کوین را در دسامبر 2013 اعلام کرد می گذرد.
این یک ممنوعیت واقعی نبود، اما به عنوان یک ممنوعیت گزارش شد، در آن زمان بیت کوین در حدود دو هفته 10 برابر شد، عمدتاً به این دلیل که چین به تازگی آن را کشف کرده بود.
این ممنوعیت، همانطور که اشاره شد، به نوعی محدودیت بود، نه ممنوعیت. اما، Gox در شرف سقوط بود و وحشت در دومین "مرگ" BTC همه جا را فرا گرفت.
از یک طرف. از سوی دیگر، چین به تازگی سفری را آغاز کرده بود که در عرض چند ماه به تسلط کامل بر بازار آسیک ها منجر می شد.
آنها در ایالات متحده اختراع شدند و شرکت های آمریکایی / اروپایی آنها را تولید می کردند، اما در آن زمان انواع جدیدی از آنها وجود داشت. ما، غرب، طراحی را ارائه می دهیم، آنها دست به تولید واقعی می زنند.
پس از آن تنها در دو سال، در سال 2016، یکی از مراحل کلیدی تصمیم گیری - استخراج کنندگان - چینی، آمریکایی و اروپایی بود که چینی ها حرف بیشتری برای گفتن داشتند.
همه چیز خوب بود، حتی بهتر از خوب. روابط ما عالی بود، اهداف ما منحصر به فرد بود، جاه طلبی های ما مشترک بود.
به طوری که این فضا با اولین Devcon توسط اتریوم (علاوه بر راه اندازی Devcon در سال 2015) که در سال 2016 در شانگهای برگزار شد، به چین افتخار کرد.
رویاهای آنجا تا حدودی ساده بودند، اما بسیار متمرکز بر آنچه غرب به آن نیاز دارد: خودشکوفایی.
ما تمام این فناوریها را در طول سالها ساخته بودیم، مانند وایفای، حسگرها و غیره. بسیاری از سخت افزارها در چین بود. و بنابراین ما قصد داشتیم همه اینها را به بلاک چین، به کریپتو متصل کنیم تا به ماشینها حسابهای بانکی بدهیم که در "سرزمینهای بومی" خودشان کار میکنند.
وای فای به آنها توانایی "صحبت" را می داد. حسگرهایی برای "احساس". خود رمز "فکر کردن" است. و کریپتو قرار بود به آنها توانایی "عمل" بدهد.
جز اینکه بانک مرکزی چین برنامه های متفاوتی داشت. آنها به طور یکجانبه و بدون مشورت تصمیم گرفتند قرارداد نانوشته را با دستور غیرقانونی بستن صرافی های رمزنگاری در سال 2017 بشکنند، برنامه های ما برای اتصال این ماشین ها را خراب کردند و در این فرآیند بسیاری از نوآوری ها را کشتند، و ما را مجبور کردند که همه این سخت افزار را مطالبه کنیم. اکنون به خانه بازگشته است
این دومین ممنوعیت بزرگ بود، و غیرقانونی است، زیرا فقط پارلمان می تواند چنین قوانینی را وضع کند، یا مجلس خلق، هر آنچه در چین دارند که معادل آن باشد. نه بانک مرکزی «مستقل» که هیچ مرجع قانونگذاری ندارد.
بر اساس این فرض، ما حدس می زنیم که جنگ قدرت بی پایانی در چین در راس و در جامعه به طور گسترده تر وجود داشته است.
ما یک رقص از طریق آن داشته ایم. چین ممنوعیتی را اعلام میکند، سپس برخی اشاره میکنند که این یک ممنوعیت واقعی نیست، سپس مردم فراموش میکنند که ممنوعیتی وجود داشته است، سپس چین به طور ناگهانی دوباره در سرفصلهای اخبار ارزهای دیجیتال قرار میگیرد، زیرا مردم متوجه میشوند که جو چین طوری است که گویی هیچ ممنوعیتی وجود نداشته است.
در آن نقطه آخر، PBoC دوباره ممنوعیت را اعلام می کند. این مورد در سال 2020-21 بود. هوبی به چین بازگشته بود باز کردن یک مقر جدید. حجم تبادل ارزهای دیجیتال همتا به همتا در حال افزایش بود. چین ممکن است این مقاله را کاهش دهد.
در عوض تصاویر غم انگیزی از افرادی دریافت کردیم که سرمایه گذاری زیادی برای ساختن مزارع معدنی خوب انجام داده بودند. ماشین هایشان را خاموش کنند.
طبیعتا PBoC ادعای موفقیت کرد. آنها می بالیدند که همه چیز مربوط به کریپتو به صفر رسیده بود. در این مرحله ما این ترفند را کشف کرده بودیم که تا زمانی که به اشتباه بودن آنها اشاره نکنید، آنها هیچ اقدامی انجام نخواهند داد و دنیای رمزنگاری در چین به گونه ای ادامه خواهد داد که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است.
بنابراین ما گفتیم بله شما درست می گویید، دقیقاً صفر است، اینجا اصلاً هیچ اتفاقی نمی افتد، نگاه نکنید و ادامه دهید.
با این حال برخی دیگر اشاره کردند که برخی از معادن بازگشته است و در این نقطه، چین کمی در دوراهی قرار دارد.
اخیراً برخی اعتراضات اتفاق افتاده و اعتراضات زیادی در حال وقوع است. رسانه های آنها زمزمه کرده اند که مقامات غافلگیر شده اند. برخی اشاره کردند که فناوری های جدید نظارت جمعی و غیره شکست خورده است. آنها فکر می کردند که اینها نافرمانی را غیرممکن می کند، اما ثابت شده است که اینطور نیست.
طبیعتاً البته. این افراد هستند که این فناوریها را اجرا میکنند و معمولاً مردم عادی هستند.
بنابراین احتمالاً چین در حال حاضر در لبه پرتگاه قرار دارد، یا ممکن است این جو باشد. اخیراً تغییرات ظریف اما بسیار اساسی در ارتباطات رخ داده است. ما گمان می کنیم که آنها در طغیان ناگهانی در قزاقستان و اکنون در ایران نقش داشته اند و البته دور از ذهن نیست که در چین نیز اتفاقی مشابه، تغییر فرهنگی رخ دهد.
این ما را در موقعیت دشواری قرار می دهد که در آن این مقاله تصور می کند که اگر ما مسئول روابط خود با چین بودیم، چه کاری انجام می دادیم.
مسیرها
کشتن این همه نوآوری بالقوه توسط چین برای فضای ما غیرقابل توجیه است و بنابراین ما مجبوریم به این نتیجه برسیم که سیستم آنها اشتباه است و این چیزی نیست که بتوانیم به راحتی با آن کار کنیم زیرا نمی توانیم خطر نابودی نوآوری را داشته باشیم.
با این حال، انتقال به سمت آنچه که خود بدیهی است خوب است: یک قوه قضاییه مستقل که می توانست به عنوان مثال در مورد اینکه آیا PBoC صلاحیت انجام کاری را که انجام داده است یا خیر، قضاوت کند، آسان نیست.
قزاقستان ممکن است یک الگو باشد. آنها کمی شبیه لهستان دهه 90 هستند، یا حداقل ما می خواهیم آنها را اینگونه تصور کنیم. خارج از نقشه و به نوعی وجود ندارد. این تغییر ارتباطی آنها را روی نقشه قرار می دهد. مردم آنها خواستار روشنگری هستند. مسئول در واقع به این خواسته ها پاسخ می دهد و قول می دهد که آنها را برآورده کند.
این که آیا این واقعاً کارساز خواهد بود یا خیر، زمان مشخص است، اما در ایران نیز آنها با یک دوراهی روبرو هستند. بهویژه نخبگان احتمالاً میدانند که دهه 70 مدتهاست گذشته است، که نسل جدیدی مسئولیت را بر عهده میگیرد و آنها جهان را آنطور که دوست دارند طراحی میکنند.
از آنجایی که تعداد زیادی از نخبگان بخشی از این نسل جدید هستند، از جمله خواهرزاده رهبر، ما و آنها در این مرحله وجود ندارند، بیشتر بحث در مورد چگونگی انتقال شماست، زیرا جامعه به وضوح تغییر کرده است و جامعه در نهایت حکومت می کند.
انتقال آسان در اینجا این است که رهبر استعفا دهد، رئیس جمهور منتخب رئیس دولت می شود و او قول می دهد آنچه جامعه می خواهد را فراهم کند.
در غیر این صورت خطر سقوط ایالت وجود دارد، و این می تواند کثیف باشد زیرا در این صورت باید یک دوره انتقالی طولانی را برای بازسازی خدمات ملکی طی کنید.
چین در حال حاضر در مرحله ای نیست که باید با این سؤالات دشوار روبرو شود، اما ممکن است خیلی از آن دور نباشد.
نخبگان آنها باید تصمیم بگیرند که آیا این امر اجتناب ناپذیر است که روشنگری در چین نیز غالب شود، قطعاً بر رمانتیسمی که چین چندان از آن برخوردار نیست، اما همچنین بر دولت تک حزبی.
زیرا این احتمال وجود دارد که مردم چین بیش از این اشتباهات را تحمل نکنند. البته نخبگان میتوانند بازیهای احمقانهای انجام دهند تا حواسشان پرت شود، اما همانطور که در مورد روسیه و احتمالاً با ایالات متحده قبل از آن دیدهایم، این نسل دیگر چنین اقداماتی را تحمل نخواهد کرد.
بنابراین تنها راه برای جلوگیری از امر اجتناب ناپذیر این است که دست کم در لبه ها سست شویم زیرا مسیر روشنگری بدون شک برتر است و خود حزب نیز با ادعای اینکه با یک نفس دموکراسی است و با نفس دیگر علیه یک قوه قضاییه مستقل حتی به آن اذعان می کند. در مسائل بازرگانی
مسیرهای رمزنگاری
کریپتو از بسیاری جهات تا آنجا که ما دیده ایم بازتابی از جهان گسترده تر بوده است، به ویژه به این دلیل که ما بخشی از آن دنیای گسترده تر هستیم.
ما سفت شدن دستگیره را در دست اول دیدهایم و احتمالاً یکی از اولین کسانی هستیم که شاهد شل شدن مواد نیز خواهیم بود.
چین هرگز رمزنگاری را ممنوع نکرده است. جاستین سان، مالک Huobi در میان سایر پروژه های رمزنگاری می گوید: چین عاشق رمزنگاری است.
این به معنای واقعی کلمه درست است. هیچ قانون یا قانونی برای غیرقانونی اعلام کردن رمزارزها تصویب نشده است. مالکیت کریپتو قانونی است. مشخص نیست که تحت چه اختیاراتی استخراج معادن را تعطیل کردند، اما در یک دیکتاتوری دیکته می تواند کافی باشد.
بنابراین آنها آن را ممنوع نکردند، اما به نوعی آن را ممنوع کردند. آنها مطمئناً آن را در مواردی که تراکنشهای فیات مربوط میشوند، مسدود کردهاند یا در تلاش هستند. با این حال، پروژههای رمزنگاری در آنجا با Amber، یک صرافی ارز دیجیتال مستقر در سنگاپور که ظاهراً به چین خدمت میکند، ادامه مییابد و اکنون در معرض شایعاتی مبنی بر اینکه آیا آنها به طور مرگبار تحت تأثیر FTX قرار گرفتهاند یا خیر، ادامه مییابد.
به نظر می رسد آنها حدود 5 میلیارد دلار دارایی دارند و ادعا می کنند که همه چیز طبق معمول انجام می شود. در اینجا فقط برای نشان دادن این موضوع اشاره شد که اگرچه آنها مبادلات را بسته اند، اما از آن زمان به بعد به بستن صرافی ها ادامه داده اند زیرا چنین صرافی هایی مدام ظاهر می شوند.
این خود این سیستم را شرودینگر می کند زیرا متفاوت از آنچه ما به آن عادت کرده ایم عمل می کند.
از آنجایی که دولت اساساً فاقد مشروعیت برای نداشتن نمایندگان کثرتگرا، بحثها و غیره است، و اغلب بر اساس دیکته عمل میکند، این حکم جهانی که ما فقط با رضایت اداره میشویم به معنای نادیده گرفتن یا عدم اجرای بسیاری از قوانین است.
همچنین به معنای فساد عادی در هر و همه معاملات با دولت در جریان عادی رویدادها است.
مقامات آنجا البته ادعا می کنند که فساد را ریشه کن کرده اند، اما در یک دیکتاتوری، فساد بخشی از سیستم است. این تنها راهی است که شما می توانید در جایی که برای حزب اهمیت دارد، دیکته کنید، در حالی که توده های بزرگ را به حال خود رها کنید.
نه تنها به این دلیل که توده ها بسیار زیاد هستند و بنابراین اگر آنها تصمیم به "حکومت" داشته باشند، فقط با نادیده گرفتن قانون یا دستور شما، اجرای آن غیرممکن است.
و شاید به همین دلیل است که ما هرگز نتوانستیم چین را درک کنیم، زیرا در واقع دو نوع چین وجود دارد، چین رسمی و معمولی.
و همچنین به همین دلیل است که بیت کوین را ممنوع کرده اند، اما در واقع این کار را نکرده اند. آنها رسماً آن را مسدود کرده اند، اما مردم آنها را نادیده می گیرند، همانطور که با بسیاری از محدودیت های دمدمی مزاج و غیرموجه بر آزادی های خود انجام می دهند.
این نوع سیستم اساساً خورنده و مفسده روح است. این سیستم بسیار وحشتناکی است، در عصر آموخته شده ما، زمانی که ما از نتیجه آزمایش های متعدد در حکومت می دانیم.
این سیستمی است که اساساً نمی تواند دوام بیاورد، اما می تواند برای مدتی به کار خود ادامه دهد. با این حال، با تغییر نسل ها، و این بزرگترین تغییر در 50 سال گذشته از زمان جوانی بومرها است، سیستم ممکن است تحت فشار قابل توجهی قرار گیرد.
در مورد فضای کریپتو، ما نمی توانیم چین را نادیده بگیریم. آنها تنها افراد غیرآزاد در دنیای رمزنگاری هستند و همانطور که آهنگ می گوید، ما هزار سال صبر خواهیم کرد.
سوال بیشتر این است که آیا اساساً باید دروغ بگوییم و شاید خودمان را با بازی کردن به لحن PBoC در گفتن بله، درست میگویید، خودمان را به شکلی کوچک فاسد کنیم. یا اینکه باید خودمان را اثبات کنیم، آنها را دیکتاتور بنامیم، مبلغی که مردم خود را بدون هیچ دلیلی به زنجیر می کشند و بدون هیچ مانعی اعلام می کنند که راه ما برتر است، روشنگری پیروز خواهد شد.
دومی می تواند هزینه PBoC یا حتی تحریم برخی چیزها توسط حزب را داشته باشد. اما این به نوبه خود می تواند واکنش مردم را برانگیزد.
این انتخاب ما نیست که آنها چه کاری انجام دهند، چه چین رسمی و چه چین معمولی، بلکه انتخاب ماست که ما چه کار می کنیم و در نهایت فکر می کنیم روشنگری برتر است، نحوه حکومت ما برتر است، بحث در این مورد. به پایان رسید تا اینکه یک نابغه راه جدیدی را ارائه کرد که احتمالاً در مقطعی اتفاق می افتد، اما هنوز اتفاق نیفتاده است.
به این ترتیب، چرا باید دیکتههای PBoC یا اشکال حکومت آنها را با تسلیم شدن مانند مردم آنها مشروعیت بخشیم، به جای اینکه آنها را مبلغان دروغگو خطاب کنیم و حقیقت را گزارش کنیم، هر عواقبی که داشته باشد.
آنها باید تغییر کنند، نه ما. آنها اشتباه می کنند، نه ما. آنها بنرها هستند. شرودینگر در چین وجود ندارد. کریپتو در آنجا شکوفا شده است و از سال 2013 تا کنون شکوفا شده است. این کریپتو در زیرزمینی است، نه آزادانه مانند اینجا، اما مردم چین خود قطعاً بخشی از این حزب کریپتو جهانی هستند و این موضوع باقی خواهد ماند زیرا این سیستم در کل بهروزرسانی میشود. جهان
این چیزی است که مردم در واقع می خواهند، و این چیزی است که ما به آنها می دهیم، خودشکوفایی. و مردم در همه جا یکسان هستند، از جمله در چین، جایی که ممکن است سیستم متفاوتی داشته باشند، اما کریپتو به خودی خود یک سیستم جهانی است.
- آسیا
- بیت کوین
- بلاکچین
- انطباق با بلاک چین
- کنفرانس بلاکچین
- coinbase
- coingenius
- اجماع
- عضو سازمانهای سری ومخفی
- کنفرانس رمزنگاری
- معدنکاری رمز گشایی
- کریپتو کارنسی (رمز ارزها )
- غیر متمرکز
- DEFI
- دارایی های دیجیتال
- ethereum
- فراگیری ماشین
- رمز غیر قابل شستشو
- نظر
- افلاطون
- افلاطون آی
- هوش داده افلاطون
- پلاتوبلاک چین
- PlatoData
- بازی پلاتو
- چند ضلعی
- اثبات سهام
- دوم
- Trustnodes
- W3
- زفیرنت