در روزهای "قدیمی"، یک قانون تقریبی وجود داشت که به محض انجام بیش از 1 تا 2 تکرار در یک چهارم، باید یک مدیر فروش استخدام کنید.
که در آن مرحله، حداقل، کار اداری زیادی برای معاون فروش شما وجود دارد که نمی تواند خودش آن را مدیریت کند.
این هنوز هم احتمالاً یک قانون خوب است. شاید تصادفی نباشد، قبلاً قانون این بود که چه زمانی یک رئیس استخدام تمام وقت را بیاوریم. زمان زیادی تلف می شود که معاونان شما فروش یا استخدام را مدیریت کنند فرآیندهای در آن نقطه).
اما زمان گذشت و همه ما آموخته ایم که تخصص بیشتر در فروش بهتر است. ما میخواهیم بازکنندهها را باز کنند، بستهکنندهها را ببندند، فروشندگان را افزایش دهند، مدیران موفقی را متمرکز بر موفقیت و غیره کنیم. در نهایت، این منجر به درآمد کارآمدتر و در نتیجه درآمد بیشتر میشود.
به عنوان بخشی از آن، ما متوجه شده ایم که استخدام یک متخصص فروش در اسرع وقت معمولاً یک سرمایه گذاری با بازگشت سرمایه بالا است. بنابراین:
- اگر سرمایه اجازه دهد، به محض اینکه یک مدیر + 4 نفر دیگر در تیم فروش داشته باشید، استخدام میکنم.. آن تیم به زودی دو برابر خواهد شد. شما می خواهید که قبل از آن، کمک عملیات فروش افزایش یافته و به شما کمک کند. حداقل، زمانی که شما 8 نماینده فروش داشته باشید، استخدام می کنم.
- اگر سرمایه محدود است، حداقل تا زمانی که به تیمها تقسیم میشوید، عملیات فروش داشته باشید، یعنی 8 تکرار داشته باشید.. یک مدیر فقط می تواند واقعاً 8 AE را مدیریت کند. بنابراین تا زمانی که معاون فروش شما مدیر فروش را ارتقا دهد یا استخدام کند، داشتن یک نفر در عملیات فروش که آن را کارآمدتر کند ارزشش را دارد.
(توجه: یک پاسخ کلاسیک به روز شده SaaStr)