چگونه تنهایی مغز را تغییر می دهد

چگونه تنهایی مغز را تغییر می دهد

گره منبع: 1983957

معرفی

ایستگاه قطبی Neumayer III در نزدیکی لبه قفسه یخی نابخشودنی Ekström قطب جنوب قرار دارد. در طول زمستان، زمانی که دمای هوا به زیر منفی 50 درجه سانتیگراد می رسد و بادها می توانند تا بیش از 100 کیلومتر در ساعت بالا بروند، هیچ کس نمی تواند از ایستگاه بیاید یا برود. جداسازی آن برای آزمایش‌های علم هواشناسی، جوی و ژئوفیزیکی که توسط تعداد انگشت شماری از دانشمندانی که ایستگاه را در طول ماه‌های زمستان کار می‌کنند و تنهایی سرد آن را تحمل می‌کنند، انجام می‌شود، ضروری است.

اما چند سال پیش، این ایستگاه مکانی برای مطالعه تنهایی شد. تیمی از دانشمندان در آلمان می‌خواستند ببینند که آیا انزوای اجتماعی و یکنواختی محیطی بر مغز افرادی که اقامت طولانی‌مدت در قطب جنوب دارند نشان می‌دهد یا خیر. هشت اعزامی که به مدت 14 ماه در ایستگاه Neumayer III کار می کردند، موافقت کردند که قبل و بعد از ماموریت، مغزشان اسکن شود و در طول اقامتشان، شیمی مغز و عملکرد شناختی آنها بررسی شود. (یک نفر نهمین خدمه نیز شرکت کرد اما به دلایل پزشکی نتوانست مغزش را اسکن کند.)

همانطور که محققین در سال 2019 شرح داده شده استدر مقایسه با گروه کنترل، تیم ایزوله شده از نظر اجتماعی حجم خود را در قشر جلوی مغز خود از دست داد - منطقه ای در جلوی مغز، درست در پشت پیشانی، که عمدتاً مسئول تصمیم گیری و حل مسئله است. آنها همچنین سطوح پایین تری از فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز داشتند، پروتئینی که رشد و بقای سلول های عصبی در مغز را تغذیه می کند. این کاهش حداقل یک ماه و نیم پس از بازگشت تیم از قطب جنوب ادامه داشت.

مشخص نیست که چه مقدار از این صرفاً به دلیل انزوای اجتماعی این تجربه بوده است. اما نتایج با شواهد به دست آمده از مطالعات اخیر مطابقت دارد که نشان می دهد تنهایی مزمن به طور قابل توجهی مغز را به گونه ای تغییر می دهد که فقط مشکل را بدتر می کند.

علوم اعصاب نشان می دهد که تنهایی لزوماً ناشی از کمبود فرصت برای ملاقات با دیگران یا ترس از تعاملات اجتماعی نیست. درعوض، مدارهای مغز ما و تغییرات در رفتارمان می‌توانند ما را در یک موقعیت 22 به دام بیاندازند: در حالی که ما خواهان ارتباط با دیگران هستیم، آنها را غیرقابل اعتماد، قضاوت‌کننده و غیردوستانه می‌بینیم. در نتیجه، ما فاصله خود را حفظ می‌کنیم و آگاهانه یا ناخودآگاه فرصت‌های بالقوه برای ارتباطات را رد می‌کنیم.

مطالعه تجربی تنهایی می تواند دشوار باشد زیرا کاملا ذهنی است. انزوای اجتماعی، یک وضعیت مرتبط، متفاوت است - این معیار عینی است که نشان می‌دهد یک فرد چقدر روابط کمی دارد. تجربه تنهایی باید خود گزارش شود، اگرچه محققان ابزارهایی مانند این را توسعه داده اند مقیاس تنهایی UCLA برای کمک به ارزیابی عمق احساسات یک فرد.

از چنین کارهایی، واضح است که عواقب جسمی و روانی تنهایی در سراسر جهان عمیق است. که در یک نظرسنجی22 درصد از آمریکایی ها و 23 درصد از مردم بریتانیا گفتند که همیشه یا اغلب احساس تنهایی می کنند. و این قبل از همه گیری بود. از اکتبر 2020، ٪ 36 آمریکایی "تنهایی جدی" را گزارش کرد.

معرفی

اما تنهایی فقط احساس بدی ندارد، بلکه بر سلامتی ما تأثیر می گذارد. می تواند منجر شود فشار خون بالا, سکته مغزی و بیماری قلبی. همچنین می توانید خطر را دو برابر کنید دیابت نوع 2 و بالا بردن احتمال زوال عقل 40 درصد در نتیجه، افراد تنهای مزمن 83 درصد بیشتر از این افراد هستند خطر مرگ و میر نسبت به کسانی که کمتر احساس انزوا می کنند.

سازمان‌ها و دولت‌ها اغلب سعی می‌کنند با تشویق مردم به بیرون رفتن بیشتر و با راه‌اندازی کلوپ‌های سرگرمی، باغ‌های اجتماعی و گروه‌های صنایع دستی، به رفع تنهایی کمک کنند. با این حال همانطور که علم اعصاب نشان می دهد، خلاص شدن از شر تنهایی همیشه به این سادگی نیست.

تعصب نسبت به رد

زمانی که دانشمندان علوم اعصاب از آلمان و اسرائیل چند سال پیش به دنبال تحقیق در مورد تنهایی بودند، انتظار داشتند که متوجه شوند که پشتوانه های عصبی آن مانند اضطراب اجتماعی است و آمیگدال را درگیر می کند. اغلب به نام مرکز ترس در مغز، آمیگدال زمانی فعال می‌شود که با چیزهایی که از مارها گرفته تا انسان‌های دیگر از آن‌ها می‌ترسیم، مواجه می‌شویم. گفت: "ما فکر کردیم که "اضطراب اجتماعی با افزایش فعالیت آمیگدال مرتبط است، بنابراین باید در مورد افراد تنها نیز چنین باشد." جانا لیبرز، دانشجوی دکترا در دانشگاه بن آلمان که بخشی از تیم تحقیقاتی بود.

با این حال، یک مطالعه که تیم منتشر شده در 2022 نشان داد که اگرچه موقعیت‌های اجتماعی تهدیدآمیز فعالیت آمیگدال بیشتری را در افرادی که از اضطراب اجتماعی رنج می‌برند، تحریک می‌کند، اما این تأثیر را بر افراد تنها ندارند. به طور مشابه، افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی فعالیت در بخش های پاداش مغزشان کاهش یافته است و به نظر نمی رسد که این برای افراد تنها صادق باشد.

لیبرز گفت: "ویژگی های اصلی اضطراب اجتماعی در تنهایی مشهود نبود." او گفت که این نتایج نشان می دهد که درمان تنهایی تنها با گفتن به افراد تنها برای بیرون رفتن و معاشرت بیشتر (راهی که می توانید درمان فوبیا از مارها با قرار گرفتن در معرض) اغلب کارساز نخواهد بود زیرا نمی تواند علت اصلی تنهایی را برطرف کند. در واقع، الف متا آنالیز اخیر تایید کرد که دسترسی آسان افراد تنها به دوستان بالقوه هیچ تاثیری بر تنهایی ذهنی ندارد.

به نظر می رسد مشکل تنهایی این است که تفکر ما را مغرضانه می کند. در مطالعات رفتاریافراد تنها در عرض 120 میلی‌ثانیه سیگنال‌های اجتماعی منفی مانند تصاویر طرد شدن را دریافت کردند - دو برابر سریع‌تر از افرادی که روابط رضایت‌بخش دارند و در کمتر از نیمی از زمانی که برای پلک زدن نیاز است. افراد تنها نیز ترجیح می دهند دورتر بایست از غریبه ها کمتر به دیگران اعتماد کرد و لمس فیزیکی را دوست نداشت.

ممکن است به همین دلیل باشد که رفاه عاطفی افراد تنها اغلب از یک "مارپیچ رو به پایین" پیروی می کند. دانیلو بزدوک، محقق بین رشته ای در دانشگاه مک گیل با پیشینه ای در علوم اعصاب و یادگیری ماشین. "آنها تمایل دارند در پایان هر اطلاعاتی که دریافت می کنند - حالت چهره، پیامک، هر چیز دیگری - چرخش منفی تری دارند و این آنها را حتی بیشتر به این گودال تنهایی سوق می دهد."

خطاها در شبکه پیش فرض

به گفته بزدوک، بزدوک و همکارانش بزرگترین مطالعات تا به امروز را برای یافتن نشانه هایی از تنهایی در مغز انسان انجام دادند - مطالعاتی که حدود 100 برابر بیشتر از سایر افراد قبلی در آن شرکت داشتند. آنها از داده ها استفاده کردند بریتانیا Biobank - یک پایگاه داده زیست پزشکی که حاوی اسکن مغزی حدود 40,000 ساکن بریتانیا به همراه اطلاعاتی در مورد انزوای اجتماعی و تنهایی آنها است.

نتایج آنها، منتشر شده در 2020 in طبیعت ارتباطات، نشان داد که نقطه داغ تنهایی مغز در شبکه پیش‌فرض لانه می‌کند، بخشی از مغز که زمانی فعال می‌شود که از نظر ذهنی در حالت آماده باش هستیم. بزدوک گفت: «تا 20 سال پیش ما حتی نمی دانستیم که این سیستم را داریم. با این حال، مطالعات نشان داده اند که فعالیت در شبکه پیش فرض بیشترین مصرف انرژی مغز را به خود اختصاص می دهد.

بزدوک و تیمش نشان دادند که برخی از مناطق شبکه پیش‌فرض نه تنها در افراد تنهای مزمن بزرگ‌تر هستند، بلکه به بخش‌های دیگر مغز نیز ارتباط قوی‌تری دارند. علاوه بر این، به نظر می‌رسد که شبکه پیش‌فرض در بسیاری از توانایی‌های متمایزی که در انسان‌ها تکامل یافته‌اند، دخیل است - مانند زبان، پیش‌بینی آینده و استدلال علّی. به طور کلی، شبکه پیش فرض زمانی فعال می شود ما به دیگران فکر می کنیم، از جمله زمانی که ما مقاصد آنها را تفسیر می کنیم.

یافته‌های مربوط به اتصال شبکه پیش‌فرض شواهد تصویربرداری عصبی را برای حمایت از اکتشافات قبلی روانشناسان ارائه کرد که افراد تنها تمایل دارند در مورد تعاملات اجتماعی رویاپردازی کنند، به راحتی نسبت به رویدادهای اجتماعی گذشته نوستالژیک شوند و حتی حیوانات خانگی خود را انسان سازی کنندمثلاً با گربه هایشان طوری صحبت می کنند که انگار انسان هستند. بزدوک گفت: "برای انجام این کار به شبکه پیش فرض نیز نیاز است."

در حالی که تنهایی می‌تواند منجر به یک زندگی اجتماعی تخیلی غنی شود، می‌تواند باعث شود که برخوردهای اجتماعی در زندگی واقعی کم‌ارزش باشد. دلیلی که ممکن است در شناسایی شده باشد یک مطالعه 2021 توسط بزدوک و همکارانش که همچنین بر اساس داده‌های عظیم Biobank انگلستان بود. آنها به طور جداگانه به افراد منزوی از نظر اجتماعی و افراد با حمایت اجتماعی پایین نگاه کردند، که با فقدان کسی که به طور روزانه یا تقریباً روزانه به او اعتماد کنند، اندازه گیری می شود. محققان دریافتند که در همه این افراد، قشر اوربیتوفرونتال - بخشی از مغز که با پردازش پاداش‌ها مرتبط است - کوچک‌تر است.

سال گذشته ، الف مطالعه تصویربرداری مغز بزرگ بر اساس داده های بیش از 1,300 داوطلب ژاپنی نشان داد که تنهایی بیشتر با ارتباطات عملکردی قوی تر در ناحیه مغز که توجه بصری را کنترل می کند، مرتبط است. این یافته از گزارش های قبلی از مطالعات ردیابی چشم پشتیبانی می کند که افراد تنها تمایل دارند بیش از حد روی آنها تمرکز کنند نشانه های اجتماعی ناخوشایندمانند نادیده گرفته شدن توسط دیگران.

یک ولع عمیق و ناراحت کننده

و با این حال، اگرچه افراد تنها ممکن است برخورد با دیگران را ناراحت کننده و بی ارزش بدانند، اما به نظر می رسد که آنها همچنان هوس ارتباط دارند. فقید جان کاچیوپو، عصب‌شناس دانشگاه شیکاگو که تحقیقاتش به او لقب «دکتر. تنهایی» فرضیه ای را مطرح کرد که تنهایی است یک سازگاری تکامل یافته، شبیه گرسنگی است که نشان می دهد چیزی در زندگی ما اشتباه شده است. همانطور که گرسنگی ما را به جستجوی غذا برمی انگیزد، تنهایی نیز باید ما را به سمت آن سوق دهد به دنبال ارتباط باشید به دیگران. برای اجداد ما در ساوانای آفریقا، که بقای آنها احتمالاً به داشتن پیوند با یک گروه بستگی داشت، این انگیزه اجتماعی ممکن است یک موضوع مرگ یا زندگی باشد.

داده های اخیر تصویربرداری مغز از این ایده پشتیبانی می کند که تنهایی عمیقاً در روان ما ریشه دارد. که در یک مطالعه, لیویا تومووایکی از محققان علوم اعصاب در دانشگاه کمبریج و همکارانش از 40 نفر خواستند که 10 ساعت روزه بگیرند و سپس مغزشان را اسکن کنند و در حالی که به تصاویر غذاهای مزه دار نگاه می کنند، بپردازند. پس از آن، همان داوطلبان مجبور شدند 10 ساعت را تنها بگذرانند - بدون تلفن، ایمیل یا حتی رمان به عنوان جانشین برای تماس. سپس آنها یک اسکن مغزی دوم را انجام دادند، این بار در حالی که به تصاویر گروه های شاد دوستان نگاه می کردند. وقتی دانشمندان اسکن های مغزی این افراد را مقایسه کردند، الگوهای فعال سازی مغز از زمانی که گرسنه بودند و زمانی که احساس تنهایی می کردند به طور قابل توجهی شبیه به هم بود.

برای تومووا، این آزمایش بر حقیقت مهمی در مورد تنهایی تأکید کرد: اگر فقط 10 ساعت بدون تماس اجتماعی برای برانگیختن سیگنال‌های عصبی مشابه با محرومیت از غذا کافی است، "این نشان می‌دهد که چقدر نیاز ما به ارتباط با دیگران اساسی است." .

مغزهای بزرگتر و دوستان بیشتر

همچنین به نظر می رسد مطالعات اخیر یک نظریه تکاملی به نام فرضیه مغز اجتماعی را تأیید می کند، که پیشنهاد می کند یک زندگی اجتماعی پرمشغله با مغزهای بزرگتر مرتبط است. این ایده به عنوان نظریه ای در مورد اینکه چگونه مغزها ممکن است در طول تکامل تغییر کرده باشند، نشات گرفته است، اما به نظر می رسد اندازه بزرگتر مغز مستقیماً از تجربیات زندگی نیز سرچشمه می گیرد. به طور کلی، نخستی‌های غیر انسانی در اسارت که در آن زندگی می‌کنند گروه های اجتماعی بزرگتر یا فضاها را به اشتراک بگذارید با جفت های بیشتر در قفس مغز بزرگتری دارند به طور دقیق تر، نخستی ها دارند ماده خاکستری بیشتر در قشر جلوی مغز آنها

تحقیقات نشان می دهد که انسان ها تفاوت چندانی با هم ندارند. مطالعه 2022 دریافتند که افراد مسن تنها اغلب در قسمت‌هایی از مغز از جمله تالاموس که احساسات را پردازش می‌کند و هیپوکامپ، مرکز حافظه، آتروفی دارند. نویسندگان پیشنهاد کردند که این تغییرات می تواند به توضیح ارتباط بین تنهایی و زوال عقل کمک کند.

البته سوال مرغ و تخم مرغ در مورد همه این یافته ها این است: آیا تفاوت های مغز ما را مستعد تنهایی می کند یا اینکه تنهایی مغز را دوباره سیم کشی و کوچک می کند؟ به گزارش بزدوک، در حال حاضر امکان حل این معما وجود ندارد. با این حال، او معتقد است که علیت ممکن است به هر دو جهت اشاره کند.

مطالعات نخستی‌ها و نتایج آزمایش ایستگاه قطبی نیومایر III نشان می‌دهد که تجربه و محیط اجتماعی می‌تواند تأثیر قدرتمندی بر ساختار مغز افراد بگذارد و تغییراتی را که تنهایی می‌تواند ایجاد کند، سخت کند. از طرفی مطالعات روی دوقلوها نشان داده است که تنهایی است تا حدی ارثی: تقریباً 50 درصد از تغییرات در احساس تنهایی افراد را می توان با تفاوت های ژنتیکی توضیح داد.

افرادی که از تنهایی مزمن رنج می برند به طور غیرقابل جبرانی توسط طبیعت و پرورش در آن احساسات قفل نشده اند. مطالعات نشان می‌دهد که درمان‌های شناختی می‌توانند با آموزش به افراد برای تشخیص اینکه چگونه رفتارها و الگوهای فکری آنها را از ایجاد انواع ارتباطاتی که برایشان ارزشمند است، باز می‌دارد، در کاهش تنهایی مؤثر باشند. و مداخلات بهتری برای تنهایی و انزوای اجتماعی باید امکان پذیر باشد.

نگاهی به مطالعه اخیر که در آن لیبرز و همکارانش به فعالیت مغز در افرادی که یک بازی مبتنی بر اعتماد را انجام می‌دهند، نگاه کردند. در اسکن مغز افراد تنها، یک ناحیه مغزی بسیار کمتر از افراد اجتماعی فعال بود. لیبرز توضیح داد که این ناحیه، اینسولا، زمانی که احساسات روده خود را بررسی می کنیم، فعال می شود. او گفت: "این ممکن است دلیلی باشد که افراد تنها در اعتماد به دیگران مشکل دارند - آنها نمی توانند بر احساسات [عاطفی] خود تکیه کنند." بنابراین، مداخلاتی که اعتماد را هدف قرار می‌دهند، می‌توانند بخشی از راه‌حلی برای شکار 22 تنهایی باشند.

ایده دیگر تشویق همزمانی است. تحقیقات نشان می دهد که یک کلید برای چقدر مردم یکدیگر را دوست دارند و به یکدیگر اعتماد دارند این نهفته است که چگونه رفتارها و واکنش های آنها لحظه به لحظه مطابقت دارد. این همگامی بین افراد می تواند به سادگی لبخند زدن یا بازتاب زبان بدن در طول مکالمه، یا مانند آواز خواندن در گروه کر یا عضویت در یک تیم قایقرانی باشد. در یک مطالعه لیبرز و همکارانش که یک سال پیش منتشر شد نشان دادند که افراد تنها برای همگام شدن با دیگران تلاش می‌کنند و این ناهماهنگی باعث می‌شود که مناطقی از مغز آنها که مسئول مشاهده اعمال هستند دچار مشکل شوند. آموزش دادن به افراد تنها در نحوه پیوستن به اقدامات دیگران می تواند مداخله استراتژیک دیگری باشد که باید در نظر گرفته شود. لیبرز گفت: این به تنهایی تنهایی را درمان نمی کند، "اما ممکن است یک نقطه شروع باشد."

و اگر همه چیز شکست بخورد، ممکن است درمان های شیمیایی جدیدی وجود داشته باشد. در یک آزمایش در سوئیس انجام شد، پس از اینکه داوطلبان سیلوسایبین، ترکیب روان‌گردان موجود در قارچ‌های جادویی را مصرف کردند، گزارش کردند که کمتر احساس طرد شدن از نظر اجتماعی می‌کنند. اسکن مغز آنها فعالیت کمتری را در مناطقی که تجربیات دردناک اجتماعی را پردازش می کنند نشان داد.

در حالی که مداخلاتی مانند رفتار درمانی شناختی، ترویج اعتماد و همگامی، یا حتی خوردن قارچ جادویی می تواند به درمان تنهایی مزمن کمک کند، احساس گذرای تنهایی به احتمال زیاد همیشه بخشی از تجربه انسان باقی خواهد ماند. تومووا گفت و هیچ ایرادی در آن وجود ندارد.

او تنهایی را با استرس مقایسه می کند: ناخوشایند است اما لزوماً منفی نیست. او گفت: «این انرژی بدن را تامین می‌کند و سپس می‌توانیم با چالش‌ها مقابله کنیم. زمانی که مزمن باشد مشکل ساز می شود زیرا بدن ما قرار نیست در این حالت ثابت باشد. این زمانی است که مکانیسم‌های تطبیقی ​​ما در نهایت خراب می‌شوند.»

تمبر زمان:

بیشتر از مجله کوانتاما