فرض کنید به کسی 100 دلار قرض دادید، و زمانی که به شما پرداخت کرد، فقط 99 یا 80 دلار به شما تحویل داد. آیا به نظر شما وام گیرنده به تعهد و تعهد قراردادی خود عمل کرده است؟ یا فکر می کنید که او شما را از بخشی از پولی که با حسن نیت به او قرض داده بودید فریب داده است؟ خوب، کسانی هستند که می گویند انجام این کار خوب است، اگر از طریق تورم قیمت انجام شود تا وام گیرنده وام دهنده را با دلار مستهلک شده بازپرداخت کند.
بنیامین آپلباوم، که این استدلال را مطرح می کند، نویسنده اصلی آن است نیویورک تایمز در امور مالی و اقتصادی او به مسائل سیاست اقتصادی و اجتماعی از دیدگاه آگاهانه "پیشرو" در مورد نقش نظارتی و مسئولیت بازتوزیعی دولت فدرال ایالات متحده می پردازد. در واقع، او در تفکر خود آنقدر «پیشرو» است که اخیراً مقاله در صفحه نظر نیویورک تایمزآقای آپلبام به صراحت اعلام کرد که قرارداد جدید FDR را تقریباً از نظر اجتماعی «ارتجاعی» میداند.
نیو دیل اصلاحات روشن دولت توسط مردان در دولت برای مردان خارج از دولت بود، و طراحی شد تا برای "زن کوچک" راحت تر در خانه بماند تا وارد دنیای کار "مرد" شود. سیاستهای روزولت به همان اندازه «عقبافتاده» الزامی برای بخش خصوصی نداشت که مرخصی با حقوق خانوادگی یا مرخصی استعلاجی با حقوق بدهد. روزولت چقدر «غیر پیشرونده» است که بر اساس انجمن و توافق داوطلبانه بازار، چنین سؤالات و مسائلی را به خود مردم واگذار کند.
مایل به انجام کارهای بیشتر و بیشتر از دولت
روشنگری سیاسی واقعی این است که از تهدید نیروی نظارتی دولت استفاده کند تا مردم را وادار به انجام کاری کند که «روشنفکران» می دانند برای «مردم» درست و بهتر از خود آن مردم است. برخی ممکن است چنین پدرسالاری سیاسی را نمونهای از تکبر و غرور از جانب صاحبان اقتدار سیاسی (و از سوی کسانی که به آنها توصیه میکنند) در نظر بگیرند که تصور میکنند نحوه زندگی، کار و تعامل مردم را دیکته میکنند. اما نه آقای اپلبام.
او کاملاً خوشحال است که جو بایدن چنین برنامه های بودجه ای بزرگی برای اصلاح همه کورها و نارسایی های سیاستی دارد که حتی دولت های «پیشرو» دموکرات در پیشبرد و اجرای آن ناکام مانده اند. دولت یارانه بیشتری از هزینه های مراقبت از فرزندان والدین را پرداخت خواهد کرد و مراقبان چنین خدماتی با اصرار بیشتر دولت بر دستمزدها و مزایا تقویت خواهند شد. به علاوه، دولت به طور گستردهتری به هزینه افرادی که از محل کار در خانه میمانند برای مراقبت از اعضای مریض یا مسن خانواده کمک مالی خواهد کرد.
در اوایل قطعه نظرآقای آپلبام به همان اندازه از تعریف گستردهای از «زیرساخت» که در برنامه هزینههای جو بایدن یافت میشود، خوشحال بود. او گفت: «وقتی زیرساختها را تعریف میکنیم، مسئولیت عمومی را برای امکانپذیر کردن برخی چیزها بر عهده میگیریم. زیرساخت چیزهایی است که مردم نگران آن نباشند.» بسیاری از مردم ممکن است فکر کنند که زیرساخت به معنای چیزهایی مانند جاده ها، پل ها، سد، یا بندر لایروبی شده یا شاید یک فانوس دریایی است. اما این به وضوح نشان می دهد که چنین فردی در تفکر خود به اندازه کافی روشن فکر و «پیشرو» نبوده است. (مقاله من را ببینید، "برنامه "دموکراتیک" پدرگرایی و برنامه ریزی بایدن".)
منظور جو بایدن و بنیامین آپلباوم از زیرساخت این است که «وسایلی برای رسیدگی به نابرابریهای ثروت، سلامت و فرصتهایی که جامعه ما را آزار میدهد» فراهم کنند، که شامل آموزش جوانان، مراقبت از سالمندان، برنامهریزی محیط فیزیکی در مواجهه با تغییر اقلیم، و هدایت و اعطای یارانه به توانایی «مردم برای سفر با وسایل نقلیه الکتریکی». به علاوه، طیف گسترده ای از دیگر «چیزهای خوب» بازتوزیع کننده رفاه. جای تعجب است که آیا آقای آپلبام تا به حال فعالیت انسانی را دیده یا تصور کرده است که نیازی به دست پدرانه و مداخله جویانه دولت یا تأمین مالی سیاسی آن نداشته باشد. اگر این کار را می کند، زیاد در مورد آن صحبت نمی کند.
هزینه های کلان به مالیات های کلان و استقراض بیشتر نیاز دارد
پس چگونه برای همه اینها پرداخت می شود؟ مانند جو بایدن، آقای آپلبام هم این را می داند پاسخ: افزایش قابل توجهی مالیات بر «ثروتمندان»، به همراه کسب و کارهای بزرگ و شرکت های بزرگ. آنها را وادار کنید «سهم منصفانه» خود را بپردازند، با این فرض که این عبارت به معنای چیزی غیر از آن چیزی است که افرادی مانند آقای آپلبام فکر می کنند که مقدار مناسبی مطابق با احساس ذهنی و خودسرانه آنها از «عدالت اجتماعی» است. یا به زبانی مستقیم و بدون ابهام: «فکر میکنم شما بیش از حد دارید، و من از دولت استفاده میکنم تا آن را به زور بگیرم، زیرا من بهتر از شما استفاده درست از آن را میدانم، به خصوص که میدانم شما یک حریص هستید. ، فردی خودخواه که مانند من به دیگران اهمیت نمی دهد. خدا را شکر که افرادی مثل من در اطراف هستند!»
طرح مالی جو بایدن خواستار افزایش این مالیات بر "ثروتمندان" و شرکت های بزرگ آمریکا به میزان 3.6 تریلیون دلار در سال های آینده است. اما به عنوان یک مقاله در واشنگتن پست (28 مه 2021) اشاره کرد، حتی اگر همه پیشنهادهای افزایش مالیات بایدن با موفقیت از کنگره عبور کند، تأثیر آنها در افزایش درآمدهای دولت فدرال تا سال های آینده به طور کامل محسوس نخواهد بود.
بنابراین، پیشنهاد بودجه بایدن کسری 1.8 تریلیون دلاری در سال مالی 2022 را بر اساس 6 تریلیون دلار هزینه های دولت (یا تقریباً یک سوم کل هزینه های برنامه ریزی شده فدرال) فرض می کند. و کسری بودجه برای چندین سال پس از حداقل 1.3 تریلیون دلار در سال وجود خواهد داشت. با توجه به بدهی ملی فعلی بیش از 28.3 تریلیون دلار، اگر این الگوی مخارج دولت و استقراض مثلاً در ده سال آینده باشد، در سال 2031، بدهی ملی انباشته شده به بیش از 42 تریلیون دلار خواهد رسید.
چگونه دولت فدرال در پرداخت این بدهی موفق خواهد شد؟ یا حتی پرداخت سود بدهی انباشته را پوشش می دهد؟ بر اساس گزارش دفتر بودجه کنگره، در مروری بر چشم انداز بلندمدت بودجه 2021 (20 مه 2021)، تا سال 2031، تقریباً نیمی از کل پول وام گرفته شده توسط دولت در آن سال مالی صرفاً برای پرداخت سود بدهی بدهی ملی در آن زمان استفاده می شود. بنابراین، در طول یک دهه آینده، دولت مبالغ هنگفتی از پول را صرفاً برای حفظ سود پرداختی تمام سالهای مخارج کسری گذشته قرض خواهد کرد.
این، در نهایت، ما را به سؤال مطرح شده در پاراگراف آغازین میرساند، در مورد اینکه اگر وام گیرنده نتواند تمام آنچه را که به او قرض دادهاید بازپرداخت کند، چه احساسی خواهید داشت، و اینکه آیا این را نقض یک وعده و نقض میدانید. از یک قرارداد وام همچنین به همین دلیل است که من وقت گذاشتم و دیدگاههای بنیامین آپلباوم را در مورد هزینهها و مالیاتهای دولتی و آنچه که مشخصاً برای پوشش همه هزینههایی که جو بایدن در تلاش است و با آنها کاملاً موافق است به وام گرفتن نیاز دارد، به اشتراک بگذارم.
تورم برای انجام "کارهای خوب" و کاهش ارزش واقعی بدهی
در یک سری از توییت در 25 می 2021، آقای آپلبام گفت که
«من تثبیت تورم دهه 1970 را به چند دلیل گیجکننده میدانم. تورم واقعاً آنقدر بالا نبود، مسلماً با استانداردهای «تورم های به یاد ماندنی تاریخی» نبود. همچنین تورم بالا برای بسیاری از مردم خوب بود. وام های دانشجویی از بین رفت! مالکیت خانه افزایش یافت! . . .
توصیف تورم بهعنوان «ریسک اولیه» برای اقتصاد ایالات متحده بهعنوان اغراقآمیز بودن ریسک تورم و اغراقآمیز بودن پیامدهای آن به نظرم میرسد. خطر اصلی برای اقتصاد این است که نیمی از جمعیت واکسینه نشده اند. رتبه دوم نیاز به شغل است. . .
PS می دانید ما چگونه با بدهی عظیم فدرال در طول جنگ جهانی دوم برخورد کردیم؟ تورم."
برای او به اندازه کافی آسان است که بگوید "تثبیت تورم دهه 1970" "گیج کننده" به نظر می رسد، زیرا آقای آپلبام در اواخر دهه 1970 به دنیا آمد و بدون شک تنها اولین خاطره شخصی خود را از زمانی که او بود، داشت. کودک کوچک در اوایل دهه 1980، زمانی که پل ولکر، رئیس وقت فدرال رزرو، ترمز انبساط پولی را گرفت و تورم قیمت ها را کاهش داد. در حالی که تورم قیمت که توسط شاخص قیمت مصرف کننده (CPI) اندازهگیری میشود، در طول دهه 1970 یک مسیر ترن هوایی را دنبال کرد، با این وجود، بالاترین تورم قیمتی را در ایالات متحده از حدود صد سال قبل در طول جنگ داخلی آمریکا تجربه کرد.
اثرات مضر تورم دهه 1970
در سال 1975، CPI برای یک دوره زمانی با نرخ سالانه 12 درصد افزایش یافت و سپس در سال های 1979-1980 دوباره افزایش یافت و به نرخ سالانه حدود 15 درصد رسید. ممکن است آقای Appelbaum از این موضوع چشم پوشی کند، اما به این معنی است که چیزی که مثلاً 100 دلار در ابتدای سال هزینه داشته باشد، در پایان سال با آن نرخ سالانه 115 دلار هزینه داشته باشد. مگر اینکه درآمد شخصی در آن دوره به میزان قابل مقایسه 15 درصد افزایش یافته باشد، آن فرد کاهش قابل توجهی در درآمد واقعی خود تجربه می کرد. اتحادیههای کارگری در آن زمان به منظور حفظ میانگین درآمد واقعی خود با CPI به عنوان معیار، برای افزایش دستمزدهای اسمی برای اعضا فشار آوردند.
اما لازم به یادآوری است که تورم قیمت ها هرگز باعث افزایش قیمت ها در یک نرخ و در یک زمان نمی شود. انبساطهای پولی به دلیل الگوهای افزایش تقاضا برای کالاهای مختلف و به دلیل توالی زمانی نحوه تزریق پول جدید به اقتصاد و نحوه مصرف و سپس دریافت آن به عنوان درآمدهای بالاتر، از نظر تأثیر خنثی نیستند. خدمات در مقادیر مختلف، در زمانهای مختلف و مکانهای متفاوتی در اقتصاد در جریان است. (مقالات من را ببینید، "بازی پنهان و جستجوی تورم پولی" و "مجموعه های کلان فرآیندهای واقعی بازار را پنهان می کنند".)
بنابراین، برخی از قیمتهای فروش ممکن است پیش از افزایش دستمزدهای خاص در یک صنعت که بر اساس برآورد CPI از تغییر در هزینههای زندگی مذاکره میشود، در حال اجرا بوده باشد، در حالی که در موارد دیگر، دستمزدهای پولی در بخشی از اقتصاد با مذاکره افزایش مییابد. نرخ بالاتر بر اساس آن تخمین CPI از تغییرات تورم قیمت ممکن است بیشتر از قیمتهای خاص برای کالاهای خاصی باشد که آن کارگران در تولید به کار گرفتهاند.
به عنوان مثال، اگر قیمتهای فروش برای مجموعهای از کالاهای خاص مثلاً 7 درصد افزایش مییابد، در حالی که دستمزدهای پولی تجدیدنظر شده در آن بخش از اقتصاد تنها با نرخ توافقی 5 درصدی بر اساس CPI افزایش مییابد، کارفرمایان تجربه میکردند. کاهش در هزینه های واقعی نیروی کار. با این حال، اگر در برخی از بخشها یا صنایع دیگر تعدیل دستمزد پولی مبتنی بر CPI با نرخ سالانه 5 درصد افزایش مییابد، در حالی که قیمت فروش کالاها در آن بخشها یا صنایع تنها با نرخ سالانه 3 درصد افزایش مییابد، آن کارفرمایان باید افزایش دستمزد واقعی در استخدام نیروی کار را تجربه کرد، در نتیجه افزایش یا حفظ همه افراد شاغل در آن بخش از اقتصاد پرهزینه تر و کم سودتر شد.
این به این دلیل است که «دستمزد واقعی» که بر اساس هزینه عمومی زندگی کارکنان محاسبه میشود، بهوسیله شاخص قیمت مصرفکننده برای کالاهای تمامشده در کل، با «دستمزد واقعی» از دیدگاه کارفرما یکسان نیست. مقایسه قیمت فروش پول برای کالای خاص خود (که ممکن است با همان افزایش متوسط قیمت ها به طور کلی افزایش یابد یا نباشد)، و دستمزد پولی که ممکن است توسط کارمندان اصرار داشته باشد یا اتحادیه های کارگری بر اساس CPI مذاکره کنند.
عصر رکود تورمی - افزایش قیمت ها و افزایش بیکاری
این بخشی از دلیل پشت دوره دهه 1970 است که به عنوان عصر شناخته می شود "رکود تورمی؛" یعنی به طور کلی افزایش قیمت ها همراه با افزایش بیکاری. این امر با سفتی نزولی طیف گسترده ای از دستمزدهای پولی در آن زمان تشدید شد، به طوری که اگر نرخ تورم قیمت کاهش می یافت، تقاضای دستمزد پولی، به ویژه کارگران اتحادیه، تعدیل نمی شد، که بیشتر هزینه واقعی استخدام را افزایش می داد. نیروی کار از دیدگاه کارفرمایان
این معضل در آن زمان توسط اقتصاددان اتریشی الاصل، گوتفرید هابرلر، در مقاله ای با عنوان "رکود تورمی: تحلیلی از علل و درمان های آن" خلاصه شد (موسسه آمریکایی، مارس 1977):
"به خوبی شناخته شده است که هر تورم طولانی مدت تمایل به تجمع و شتاب دارد. البته این بدان معنا نیست که هر تورم خزنده باید به طور اجتناب ناپذیری تبدیل به یک تورم یورتمهای و تاختنشدنی شود. منظور این است که برای ارائه همان محرک تورم باید شتاب بگیرد. دلیل آن این است که تورم طولانی مدت انتظارات تورمی ایجاد می کند: نرخ بهره اسمی افزایش می یابد زیرا وام گیرندگان و وام دهندگان انتظار قیمت های بالاتر را دارند. اتحادیه ها برای محافظت از اعضای خود در برابر افزایش قیمت مورد انتظار برای افزایش دستمزدها فشار می آورند. تاجران سفارشات را زودتر از موعد انجام می دهند و موجودی ها را جمع آوری می کنند و غیره.
«انتظارات افزایش قیمت حتی ممکن است جلوتر از واقعیت باشد که اساساً یک وضعیت ناپایدار است. جای تعجب نیست که دیر یا زود به مرحله ای می رسد که کاهش نرخ تورم، یا شاید کاهش صرف نرخ شتاب، منجر به بیکاری و رکود شود. اگر بیشتر مردم انتظار داشته باشند قیمتها 15 درصد افزایش پیدا کند و افزایش واقعی قیمت فقط 7 یا 8 درصد باشد، پیامد آن برای اقتصاد همان خواهد بود که توقف کامل تورم در مرحله قبلی داشت. این رکود تورمی است.»
تورم ممکن است به نفع برخی باشد، اما به قیمت دیگران
به نظر می رسد که آقای آپلبام کاملاً خوشحال است که برخی از وام های دانشجویی در طول دهه 1970 با دلارهای مستهلک شده بازپرداخت می شد که بار واقعی بدهی ها را کاهش داد. اما آیا او فراموش می کند که به ازای هر وام گیرنده ای قرض دهنده ای وجود دارد که در نتیجه در زمان بازپرداخت وام، در شرایط واقعی خرید کمتری دریافت کرده است؟ او بدون شک وام دهندگان را «بانکداران» حریص میداند که در دفاترشان نشستهاند، پاها روی میزهایشان نشستهاند، کلاه بالایی با سیگار در دهان دارند، مانند کاریکاتوری از بازی مونوپولی.
اما، برای استفاده از اصطلاح فردریک باستیا، «آنچه که دیده نمیشود»، همه سپردهگذاران بانکی پشت آن افسر مشهودتر بانک هستند که پساندازهای فردی او برای اعطای وام، از جمله به کسانی که در کالج میروند، جمع شدهاند. این پساندازکنندگان اغلب خانوادههایی هستند که سعی میکنند به اندازه کافی پول بسازند، خودشان پیشپرداخت خانه یا ماشین را بپردازند، یا سرمایهای جمع کنند تا وقتی پسر یا دخترشان به دانشگاه میرود، مجبور نباشند به دانشگاه بروند. بدهی زیادی برای پرداخت هزینه تحصیلات عالی خود دارند. یا اعضای خانواده ممکن است در مقطعی از آینده خود برای بازنشستگی خود پس انداز کنند.
ارزش واقعی پس انداز آنها - و امیدها و رویاهای مالی شخصی و خانوادگی پشت آن - از نظر قدرت خرید واقعی که با هر درصد افزایش هزینه زندگی با گذشت زمان از دست می رود، آسیب دیده و می شود. کاهش درآمد واقعی بهره تا حدی که نرخ بهره اسمی به اندازه کافی برای جبران کامل افزایش عمومی قیمت ها افزایش نیابد. حق بیمههای تورمی اضافه شده به نرخهای بهره اسمی برای تعدیل افزایشهای مورد انتظار قیمتها، به ندرت میتوانند دقیقاً شکل بگیرند، بهویژه به دلیل غیر خنثی بودن و «تند»، شیوهای که انبساطهای پولی باعث افزایش قیمتها به روشهای مختلف و در زمانهای مختلف میشوند.
مالکیت خانه در دهه 1970 افزایش یافت، اما این تا حدودی به دلیل تبدیل شدن بازار مسکن به یک کازینو بود، که در آن مردم در تلاشهای سوداگرانه برای کسب سود سریع از خانهای که میتوان آن را به قیمت خرید کرد، املاک و خانهها را خرید و فروش میکردند. "x" یک روز، و پس از مدت کوتاهی به قیمت "x+2" دوباره فروخته شد. با پایان یافتن تورم قیمت در اوایل دهه 1980، بازار مسکن شاهد عقب نشینی محسوسی بود. و بدون شک، برخی از افرادی که در اواخر دهه 1970 برای مقاصد واقعی یا سوداگرانه مسکن خریداری کردند، چند سال بعد متحمل ضرر شدند و پس از آن شور و هیجان انتظارات تورمی فروکش کرد. اما این نیز به نظر نمی رسد وارد داستان آقای Appelbaum شود.
صحبت های بی ربط در مورد واکسیناسیون و کمبود شغل
او میگوید که نگرانیها در حال حاضر نباید در مورد «تورم» باشد، بلکه نباید واکسینه نشدن مردم و «نیاز به شغل» باشد. هزینههای کلان دولت و برنامههای رفاهی گسترده تحت پوشش «زیرساختها» باعث نمیشود مردم واکسن کووید-۱۹ خود را دریافت کنند. برای اکثر مردم، واکسن در حال حاضر یا تحت پوشش بیمه نامه است یا یارانه های زیادی دریافت می کند. آنقدر صحبت های گیج کننده و متناقض در مورد اثربخشی و عوارض جانبی احتمالی تزریق انجام شده است که برخی از افراد دیگر آنچه را که به نفع واکسیناسیون می شنوند باور نمی کنند یا فکر می کنند که اگر سالخورده نیستند و واکسیناسیون ندارند. "پیش شرط" جدی، اگر آنها فقط منتظر همه چیز باشند، نیازی به نگرانی چندانی وجود ندارد.
آیا آقای Appelbaum فکر می کند که مردم باید مجبور شوند در برابر ویروس واکسینه شوند؟ اگر چنین است، او می تواند خود را به راحتی در کنار مقامات دولتی در منطقه روسیه یاکوتیا در سیبری بداند. واکسیناسیون اجباری قانون محلی شده است. با توجه به اینکه او به وضوح مشکل کمی با دولت دارد که پول یک گروه از مردم را بگیرد و تصمیم بگیرد که دیگران چگونه ساخته یا تحت تأثیر قرار بگیرند تا از طریق نحوه هزینه سیاسی دلارهای دریافت شده از مالیات یا وام گرفته شده زندگی کنند، شاید او ممکن است برای تابعیت مضاعف ایالات متحده-یاکوتیا درخواست دهد.
آقای Appelbaum همچنین اصرار دارد که موضوع بسیار مهمتر "نیاز به شغل" است. اما هیچ چیز انتزاعی یا بی شکلی به نام «شغل» وجود ندارد. تولید و اشتغال وسیله ای برای رسیدن به اهداف، ارضای بهتر و کاملتر تقاضای مصرف کنندگان در جامعه برای کالاها و خدمات خاص مفید و مطلوب است. تا زمانی که اهداف و خواسته های محقق نشده وجود دارد، کار برای انجام دادن وجود دارد. بنابراین، دستان مشتاق همیشه می توانند شغل پیدا کنند. اما اگر هر دو دولت به مردم دستور دهند که کار نکنند و در نتیجه درآمد نداشته باشند، همانطور که در سال 2020 به دلیل تعطیلی و تعطیلی دولت انجام شد، این اتفاق نخواهد افتاد. یا اگر به برخی افراد یارانه می دهید تا کار نکنند، با ارسال چک های دولتی تکمیلی که به اندازه کافی به مزایای بیکاری دریافتی اضافه می کند که برای برخی از آنها ماندن در خانه از نظر مالی جذاب تر از پذیرش شغل سودمند با دستمزد مبتنی بر بازار است.
استفاده از کلاهبرداری تورمی برای حذف بار بدهی
بالاخره با بدهی عظیم و رو به رشد ملی چه باید کرد؟ تا آنجا که به آقای آپلباوم مربوط می شود، پاسخ ساده است: فقط آن را از طریق کاهش ارزش پول متورم کنید تا دلارهای اسمی که در واحدهای پول مستهلک شده به طلبکاران بازگردانده می شود، بار واقعی آن را از بین ببرد. این نوع کلاهبرداری مطمئناً جدید نیست. می توانیم به آدام اسمیت مراجعه کنیم ثروت ملل (1776، کتاب پنجم، فصل سوم: "درباره بدهی های عمومی"):
زمانی که بدهی های ملی یک بار تا حد معینی انباشته شده است، به اعتقاد من، یک نمونه از پرداخت عادلانه و کامل آن کمیاب است. رهایی از درآمد عمومی، اگر اصلاً اتفاق افتاده باشد، همیشه با ورشکستگی حاصل شده است. گاهی اوقات توسط یک شخص اعلام شده [پذیرفته شده]، اما همیشه توسط یک شخص واقعی، هرچند اغلب با پرداخت وانمود شده. «افزایش ارزش سکه [تحقیر ارز از طریق تورم] مصلحت معمولی بوده است که به وسیله آن یک ورشکستگی عمومی واقعی در ظاهر پرداختی وانمودی پنهان شده است.»
مدتهاست که درک شده است که تورم قیمت نوعی مالیات است که بر اساس آن بخشهایی از درآمد و ثروت شهروندان از طریق کاهش قدرت خرید واقعی مبالغ اسمی پول در اختیار همه افراد در بخش خصوصی و عمومی از آنها گرفته میشود. عمومی. اما همانطور که بارها اشاره شده است، در حالی که مالیات واقعی به طرق مختلف برای گروههای تعریف شده در جامعه هدف قرار میگیرد، تورم قیمتها بر درآمدهای واقعی اقشار مختلف کل جمعیت تأثیر منفی میگذارد. تأثیرات آن بر مردم بسیار خودسرانه تر و زیان آورتر است.
با توجه به اینکه آقای آپلبام نویسنده اصلی برای نیویورک تایمز در مورد مسائل مربوط به سیاست مالی و اقتصادی، شاید مفید باشد که در مورد این موضوع از یکی از پیشینیان وی در آن سمت ستاد در بار. هنری هازلیت (1894-1993) همچنین از سال 1934 تا 1946 نویسنده سرمقاله بود. نیویورک تایمز در مورد مسائل مالی و اقتصادی در اواخر دوران کاری خود در آن سمت، در سال 1946، مشهورترین کتاب خود را نوشت و منتشر کرد. اقتصاد در یک درس. او در مورد تورمی که آقای آپلبام برای آن استدلال می کند بحث می کند. هنری هازلیت در فصلی با عنوان "سراب تورم" گفت:
«اگر هیچ تلاش صادقانهای برای پرداخت بدهیهای انباشته [دولت] صورت نگیرد و به جای آن مجبور به توسل به تورم کامل شود، نتایجی که قبلاً توضیح دادهایم نتیجه میگیرد. زیرا کشور به طور کلی نمی تواند چیزی را بدون پرداخت هزینه به دست آورد. تورم نوعی مالیات است. شاید این بدترین شکل ممکن باشد، که معمولاً برای کسانی که کمترین توانایی را دارند تحمل می کند.
با این فرض که تورم همه و همه چیز را به طور مساوی تحت تأثیر قرار داده است (که ما دیدیم، درست نیست)، معادل مالیات بر فروش یکسان با درصد یکسان بر روی همه کالاها خواهد بود، با نرخ بالای نان و شیر. الماس و خز. یا ممکن است به عنوان معادل مالیات ثابت با همان درصد، بدون معافیت، بر درآمد همه در نظر گرفته شود. این مالیات نه تنها بر مخارج هر فرد، بلکه بر حساب پس انداز و بیمه عمر وی است. این در واقع یک مالیات ثابت و بدون معافیت است که در آن فقیر به اندازه مرد ثروتمند درصد بالایی می پردازد.
اما وضعیت از این هم بدتر است، زیرا همانطور که دیدیم، تورم روی همه افراد به طور یکسان تأثیر نمی گذارد و نمی تواند. برخی بیشتر از دیگران رنج می برند. فقیر ممکن است بیشتر از ثروتمندان تحت تأثیر تورم قرار گیرند، بر حسب درصد. زیرا تورم نوعی مالیات است که خارج از کنترل مقامات مالیاتی است. به همه جهات بی اختیار ضربه می زند. نرخ مالیات تحمیل شده توسط تورم یک نرخ ثابت نیست. نمی توان آن را از قبل تعیین کرد. ما می دانیم که امروز چیست. نمی دانیم فردا چه خواهد بود. و فردا نخواهیم دانست که فردای آن روز چه خواهد بود.
مانند هر مالیات دیگری، تورم برای تعیین سیاست های فردی و تجاری که ما مجبور به دنبال کردن آن هستیم، عمل می کند. این همه احتیاط و صرفه جویی را از بین می برد. اسراف، قمار، اتلاف بی احتیاطی از همه نوع را تشویق می کند. اغلب سودآوری را بیشتر از تولید سود می کند. کل تار و پود روابط اقتصادی باثبات را از هم می پاشد. بی عدالتی های غیرقابل توجیه آن، مردان را به سوی راه حل های ناامیدانه سوق می دهد. بذر فاشیسم و کمونیسم را می کارد. این امر باعث می شود که مردان خواستار کنترل های توتالیتر شوند. همیشه با سرخوردگی و فروپاشی تلخ به پایان می رسد.»
ایالات متحده در آبهای خطرناکی قرار میگیرد که «عقل عمومی» و «عقیده عمومی» در میان تحلیلگران سیاست عمومی و سیاستمداران شود که دولتها میتوانند هر آنچه را که میخواهند، به هر میزان، صرفاً با ایجاد کسری بودجه سالانه و افزایش بدهی ملی خرج کنند. همه اینها را می توان از طریق ترفند یک شعبده باز در گسترش پولی و تحقیر پول از بین برد. لازم به یادآوری است که احضار شعبده باز سیاسی واقعیت را تغییر نمی دهد. او فقط موفق می شود از طریق یک توهم موقت توجه ما را از آنچه واقعاً در حال وقوع است منحرف کند. با عواقب مضر بلندمدت که نمی توان آنها را از بین برد، از بین نمی رود.
منبع: https://www.aier.org/article/inflation-is-a-dangerous-way-to-get-rid-of-debt-burdens/
- 2020
- 2021
- 7
- 9
- حساب
- آدام اسمیت
- توافق
- معرفی
- امریکا
- امریکایی
- در میان
- تحلیل
- بایگانی
- مقاله
- مقالات
- بانک
- ورشکستگی
- خرس
- محک
- بایدن
- تقویت شده
- قرض گرفتن
- شکاف
- نان
- ساختن
- کسب و کار
- کسب و کار
- خریداری کردن
- دانشگاه
- سرمایه
- ماشین
- اهميت دادن
- کازینو
- رئيس
- تغییر دادن
- چک
- کودک
- سکه
- کالج
- آینده
- Commodities
- شرکت
- کنگره
- در نظر می گیرد
- مصرف کننده
- مصرف کنندگان
- شرکت ها
- هزینه
- Covid-19
- واحد پول
- جاری
- روز
- مقدار
- بدهی
- تقاضا
- میز
- DID
- دلار
- رویاها
- در اوایل
- اقتصادی
- سیاست اقتصادی
- اقتصاد
- سرمقاله
- آموزش
- مسن
- برقی
- وسایل نقلیه الکتریکی
- کارکنان
- کارفرمایان
- استخدام
- به پایان می رسد
- سرمایه گذاری
- محیط
- و غیره
- اصول اخلاق
- گسترش
- توسعه
- پارچه
- چهره
- خانواده
- خانواده
- فدرال
- دولت فدرال
- فدرال رزرو
- پا
- سرانجام
- مالی
- پایان
- به دنبال
- فرم
- رایگان
- صندوق
- آینده
- قمار
- بازی
- سوالات عمومی
- خوب
- مغازه
- دولت
- دولت ها
- گروه
- در حال رشد
- سلامتی
- پنهان شدن
- زیاد
- آموزش عالی
- صفحه اصلی
- خانه
- خانواده
- خانه
- مسکن
- چگونه
- HTTPS
- بزرگ
- تأثیر
- از جمله
- درآمد
- افزایش
- شاخص
- لوازم
- صنعت
- تورم
- شالوده
- بیمه
- علاقه
- نرخ بهره
- مسائل
- IT
- شغل ها
- جو بایدن
- عدالت
- کار
- زبان
- بزرگ
- قانون
- رهبری
- رهبری
- وام
- وام
- محلی
- قفل کردن
- طولانی
- ساخت
- مرد
- تولید
- مارس
- بازار
- بازار
- اعضا
- مردان
- شیر
- پول
- نیویورک
- افسر
- نظر
- فرصت
- سفارشات
- دیگر
- دیگران
- مدیون
- الگو
- پرداخت
- پرداخت
- مبلغ پرداختی
- مردم
- چشم انداز
- برنامه ریزی
- گیاهان
- سیاست
- سیاست
- فقیر
- جمعیت
- قدرت
- فشار
- قیمت
- خصوصی
- تولید
- برنامه ها
- ویژگی
- طرح پیشنهادی
- محافظت از
- عمومی
- بالا بردن
- نرخ
- واقعیت
- دلایل
- بحران اقتصادی
- كاهش دادن
- روابط
- نتایج
- بازنشستگی
- درامد
- خطر
- جاده ها
- دویدن
- در حال اجرا
- حراجی
- صرفه جویی کردن
- بخش ها
- دانه
- می بیند
- حس
- سلسله
- خدمات
- تنظیم
- اشتراک گذاری
- ساده
- کوچک
- So
- آگاهی
- جامعه
- فروخته شده
- آن
- جنوب
- کارولینای جنوبی
- خرج کردن
- هزینه
- صحنه
- استانداردهای
- ایالات
- ماندن
- محرک
- اعتصاب
- دانشجو
- مالیات
- مالیات
- عوارض
- موقت
- تفکر
- زمان
- بالا
- سفر
- ما
- اقتصاد ایالات متحده
- بی کاری
- اتحادیه
- متحد
- ایالات متحده
- us
- واکسن
- ارزش
- وسایل نقلیه
- ویروس
- حق الزحمه
- صبر کنيد
- جنگ
- واشنگتن
- ثروت
- رفاه
- چه شده است
- WHO
- مهاجرت کاری
- کارگران
- جهان
- نویسنده
- سال
- سال