یه کمی هست املاک و مستغلات سرمایه گذاری پرچم قرمز که یک سرمایه گذار باید همیشه مراقب آن باشد. اگر این کار را نکنید، ممکن است در همان موقعیت قرار بگیرید دیوید پر، که به تازگی کار را به پایان رسانده است دعوای چهار ساله پس از اینکه یک فروشنده سعی کرد از شر معامله ای خلاص شود که حتی ارزش خمیر را نداشت. اما دیوید وقتی این اتفاق افتاد تازه کار نبود. این سومین معامله دیوید پس از داشتن چندین واحد در کمربند بود. و حتی اگر او توانست از دعوا خارج شود، اما جنبههای منفی، سالها استرس و فرصتهای هدر رفته همان چیزی است که او میخواهد مطمئن شود که شما تکرار نمیکنید.
این معامله در شروع به نظر نمی رسید، اما به محض بسته شدن، مشکلات شروع به خزیدن از هر گوشه و کنار این ملک کردند. اجاره نامه های ساختگی? دیوید آنها را دریافت کرده است! روابط در هم تنیده عجیب بین فروشندگان و مدیران املاک؟ اونجا هم هست! تعمیراتی که هرگز ساخته نشد? شرط می بندی! و این حتی بدترین معامله ای نیست که اشتباه کرده است. داستان حتی بیشتر می شود باور نکردنی، تقلبی و کاملاً گیج کننده همانطور که دیوید چای را می ریزد.
اما این یک مهمانی حیف نیست. در تمام مدتی که این دعوا در حال وقوع بود، دیوید سبد املاک اجاره ای خود را افزایش داده است و به آن رسیده است آزادی مالیو همچنان بهترین کار ممکن را برای ثروتمند کردن انجام می دهد. این داستان برای ترساندن شما از سرمایه گذاری نیست، بلکه به شما نشان می دهد که هر معامله ای، مهم نیست که چقدر بد شود، می تواند یک درس یادگیری که به شما امکان می دهد حتی سریعتر به اهداف خود برسید!
اینجا کلیک کنید برای گوش دادن به پادکست های اپل
پادکست را از اینجا بشنوید
متن را اینجا بخوانید
دیوید:
این نمایش پادکست BiggerPockets 734 است.
دیوید:
همیشه از وکیل خود بخواهید هر چیزی را که غیرعادی است یا من می گویم بیشتر چیزها را بررسی کند، به ویژه هر قرارداد غیرعادی که با آن سروکار دارید. اگر موضوعی نیست که به طور منظم با آن سروکار دارید، از وکیل خود بخواهید آن را بررسی کند. تعداد دفعاتی که وکیلم به من گفته است که اگر او را بخواهم زودتر به چیزی نگاه کند، باعث صرفه جویی در پولم می شود... بله. من آن درس را بارها بیش از آنچه باید یاد می گرفتم یاد گرفته ام، اما این قطعاً بزرگترین یادگیری آن درس بود.
دیوید:
چه خبره همه این دیوید گرین است، میزبان شما از پادکست BiggerPockets Real Estate، بزرگترین، بهترین، بدترین پادکست سرمایه گذاری املاک و مستغلات در جهان، امروز اینجا با هم میزبان، همکار و شریک من در مبارزه با جرم و جنایت، راب عباسولو. راب، امروز چطوری؟
غارت:
میدونی چیه؟ دیوید، بعد از 16 روز مریض بودن، فکر میکنم شکست خوردم. فکر کنم اینو شکست دادم فکر می کنم به حالت همیشگی خودم برگشتم.
دیوید:
بیایید در مورد چیزهایی صحبت کنیم که دیدم شما در مدت کوتاهی که شما را شناختم و میزبان یک پادکست بودیم. شما به تناسب اندام رسیدید و سپس کمر خود را از بین بردید و ماه ها اساساً به عنوان یک معلول گذراندید. شما 75 سی سی چرک از گلویتان بیرون ریخته اید که احتمالاً دردناک ترین وضعیت گلو بوده است. ما پادکستی ضبط کردهایم که در آن واقعا نمیتوانستید صحبت کنید و از یکی از آن سینت سایزرهای صدا استفاده میکنید که مردم آن را روی گردن خود نگه میدارند تا بتوانند اصلاً چیزی بگویند. مردم هیچ ایده ای نداشتند.
غارت:
کبودی پله؟
دیوید:
بله، بدترین کبودی که تا به حال در زندگی ام دیده ام، گفتن چیزی با سابقه ورزشی و انتظامی من است. باسن شما شبیه نسخه ای از یک کهکشان متفاوت با تمام پیچیدگی های موجود در آن به نظر می رسید. من هرگز چنین کبودی را ندیده ام و به نوعی، شما نیز از آن جان سالم به در خواهید برد.
غارت:
خوب، می دانید که من عاشق Interstellar هستم. سونی، گلکسی، من می توانم راه بیفتم. من همیشه طرفدار آن هستم. اما آره، مرد، این احتمالاً بدترین مورد بود. در اینجا برای همه درسی آموخته شد. وقتی باران می بارد با پوشیدن Crocs از پله های چوبی پایین نروید، زیرا من این کار را کردم و لیز خوردم و از دست خودم عصبانی بودم، زیرا اینطور دردناک بودم. که قرار است اثری از خود بر جای بگذارد. سپس روز بعد، همه می گفتند: "اوه، من، باید به دکتر بروی." گفتم: "خوب است. من احتمالاً خوب خواهم شد.» یک ماه بعد بالاخره برطرف شد. پس ما همچنین نمی توانیم فراموش کنیم، دیوید، زمانی که من میزبان پادکست BiggerPockets شدم، مبتلا به کووید بودم. در اولین تست بازیگری، اولین نمایشی که اجرا کردم، فکر میکنم با کندرا هال بود، من مبتلا به کووید بودم و همه میگفتند: «میتوانی این کار را انجام دهی؟» من اینطور گفتم: "اوه، آره، احساس خوبی دارم" و بعد از درون، داشتم میمردم.
دیوید:
بنابراین ما هنوز هیچ گاه عباسولو با قدرت کامل ندیده ایم. دنیا، شما متوجه شده اید. داره میاد بنابراین پله های چوبی، باران و کروکس به محل تلاقی یک طوفان کامل تبدیل شدند که منجر به دریافت بدترین کبودی باسن در تاریخ بشریت شد. این یک سریال خوب در برنامه امروز است زیرا در برنامه امروز، ما با دیوید پر مصاحبه می کنیم که پرده ها را کنار می زند و زگیل های یک معامله اشتباه را نشان می دهد که به ندرت شنیده می شود، اما این BiggerPockets است و ما ارزش بیشتری برای شما به ارمغان می آوریم. باقی افراد. دیوید نمونه هایی از چگونگی برخورد یک طوفان بی نقص به معامله ای را که او یک گزینه اجاره بود، به اشتراک می گذارد، که در مورد آنچه در نمایش وجود دارد، همه چیزهایی که اشتباه پیش رفت، بیشتر خواهید آموخت، اما مهمتر از همه، نحوه او با آنها مقابله کرد، برگشت و مجموعه ای بسیار بزرگتر از قبل از این اتفاق ساخت.
این یک فرصت نادر و بی نظیر برای دیدن آنچه در املاک و مستغلات اتفاق می افتد است که خبر خوبی نیست که همه به اشتراک می گذارند. اکنون بخشی از آن به این دلیل است که در هشت سال گذشته، چیزی جز خبرهای خوب وجود نداشته است، زیرا کل بازار به تازگی منفجر شده است. حتی اگر یک میلیون اشتباه مرتکب شوید، افزایش اجاره بها و افزایش هزینه دارایی می تواند آنها را پوشش دهد. اما بسیاری از آنها شروع به تغییر کردهاند و شما بیشتر و بیشتر از داستانهایی مانند این داستانهایی میشنوید که معاملات اشتباه انجام شده و پولی که از دست رفته است، زیرا شما میتوانید با سرمایهگذاری پول خود را از دست بدهید همانطور که میتوانید پول درآورید، و از دست ندادن پول حتی مهمتر از کسب درآمد در املاک و مستغلات است. بنابراین شما امروز آن را دریافت خواهید کرد. راب، برخی از قسمت های مورد علاقه شما در برنامه امروز کدام بود؟
غارت:
خوب، من میتوانم بگویم که این یک معامله واقعاً جالب است، مخصوصاً زیرا او تمام کادرها را علامت زده است. به نظر می رسید که او آزمایشات لازم را انجام داده است. معامله به نظر می رسید و واقعاً معامله خوبی بود، اما فقط شرایط دیگری وجود داشت که منجر به افتادن چرخ ها از اتوبوس شد، اگر بخواهید. فکر میکنم تا آخر کار ادامه دهید، زیرا ما به برخی از درسهایی میرسیم که دیوید آموخته است و احتمالاً میتوانست به او کمک کند از این امر اجتناب کند. من واقعاً از صداقت قدردانی می کنم. او یک ستاره راک است، بنابراین واقعاً خوب است که بشنویم که ستارههای راک آسیبپذیر هستند و سپس همه چیز را در آنجا به نمایش بگذارند. برای هر یک از شما که تا به حال در املاک و مستغلات اشتباه کرده اید، فکر می کنم این قسمت حال شما را بهتر می کند و فکر می کنید، خوب است. گاهی اوقات ما مرتکب اشتباه می شویم، اما بهتر از آن خواهیم بود.
دیوید:
درست است. و اگر از گوش دادن به پادکستی که بد و زشت و نه فقط خوب را به شما نشان می دهد قدردانی می کنید، لازم نیست GoFundMe راه اندازی کنید و مستقیماً برای دیوید گرین پول بفرستید. تنها چیزی که نیاز داریم این است که در هر برنامه ای که به این پادکست گوش می دهید، یک بررسی پنج ستاره برای ما بگذارید. قبل از اینکه وارد آن شویم، نکته سریع امروز این است که وقتی در حال ارزیابی یک معامله هستید، به یاد داشته باشید، این چیزی بیش از یک معامله است. یک نفر در طرف دیگر وجود دارد، و زمانی که از تامین مالی خلاقانه، فرصت های خارج از بازار، بسیاری از تکنیک هایی که در حال حاضر در مورد آنها صحبت می شود، استفاده می کنید، کاملاً خطر خود را برای آنچه ممکن است اشتباه باشد افزایش می دهید. برای مقابله با این خطر، یک وکیل، یک مدیر دارایی، و افراد دیگر را در نظر بگیرید تا به معامله نگاه کنند و خودتان آن را انجام ندهید و سپس آن را تحویل دهید و بگویید: «بسیار خوب، بچه ها، معامله اینجاست. برو کارش را بکن.» داستان دیو در مورد اینکه چگونه برخی از چیزهایی که اشتباه پیش میرفتند، قبلاً کشف میشدند، اگر او یک نسخه پشتیبان برای بررسی قرارداد آورده بود، صحبت میکند.
بنابراین در نظر بگیرید که تیم شما چه کسی خواهد بود و آنها را زودتر درگیر کنید. آنها را اغلب درگیر کنید. یک قهرمان انفرادی نباشید. خوب، بیا دیو را بیاوریم. مهمان امروز یکی از دوستان BiggerPockets و همچنین من و بسیاری دیگر از شخصیت های BiggerPockets است. او دارای 115 واحد در 15 ملک از جمله یک خانواده، چند خانواده و یک پارک RV است. به عنوان یک واقعیت جالب، دیوید در خانه آموزش دیده بود و هنوز هم شبکه را ابرقدرت خود می داند. بنابراین برای همه شما که در خانه تحصیل می کنید، امید وجود دارد. امروز اینجاست تا درباره یکی از بزرگترین اشتباهات سرمایهگذاریاش و پرچمهای قرمزی که در طول مسیر از دست داد، با ما صحبت کنیم، به من اجازه دهید از دیوید پر استقبال کنم. دیوید، به نمایش خوش آمدید.
دیوید:
ممنون از حضور من برادر خوب است که بالاخره اینجا هستم.
دیوید:
آره خیلی خوبه که برگشتی حالا، من فکر می کنم شما و راب به تازگی عادت کرده اید. شما دو نفر هنوز ملاقات نکرده اید، آیا این درست است؟
دیوید:
من حدس میزنم میتوانید آن را مهمان موقتی در یکی از برنامههای آزمایشی مصاحبهای که راب در حال آزمایش بود، نامید، اما هرگز پخش نشد، بنابراین غیررسمی است. این تنها گفتگوی من و راب است.
غارت:
نه، این درست نیست. اول از همه، این دردناک است زیرا ما در BPCON صحبت کردیم. من گفتم: "میلیونر نظامی" و شما می گویید "بله." وای. پس اول از همه، خنجر به دل، اما در درجه دوم، به عنوان رسمی خوش آمدید.
دیوید:
خوب، من از آن تشکر می کنم و عذرخواهی می کنم.
دیوید:
نیازی به عذرخواهی نیست
غارت:
همه چی خوبه مرد
دیوید:
دیوید چندین بار با من و براندون در هاوایی معاشرت داشته است. در واقع، من فکر می کنم که ما در آنجا با شما آشنا شدیم. شما یک شخصیت شناخته شده در میان اکوسیستم BP هستید، اما من متوجه شدم که اوه، راب در اینجا تا حدودی جدید است. او مثل بچهای است که تازه وارد مدرسه شده و در کلاس ششم وارد مدرسه شده است و همه ما از کلاس دوم همدیگر را میشناسیم. بنابراین من می خواستم شما را در اینجا معرفی کنم. به هر حال، دیو، شما داستان بسیار جالبی دارید که امروز قصد داریم به آن بپردازیم. ملکی هست که خریدی آنقدر درام خلق کرده است که بتوانید روزی کتابی درباره آن بنویسید و شاید هم اکنون در دست ساخت است. من به اندازه کافی خوش شانس بودم که زمانی که شما برای اولین بار شروع به بررسی این معامله کردید، در زمان تصور آن آنجا بودم و آن را توسط من اجرا کردید و مواردی وجود داشت که فکر می کردید ممکن است اشتباه پیش برود و سپس بسیاری دیگر که احتمالاً ندیده اید. که ممکن است به اشتباه برود و سپس فقط پیچ و تاب هایی داشته باشد که هیچ کس نمی توانست از فروشنده ای کمتر از دقیق بودن انتظار داشته باشد.
بنابراین، همانطور که بچههای جوان امروز میگویند، چای سبز، اگر شما-
غارت:
خوب می گویند چای را می ریزی. قرار است چای را بریزیم.
دیوید:
آیا من شبیه یک پیرمرد بودم که نمی داند؟
غارت:
کمی.
دیوید:
آره.
غارت:
بیا بریم سراغ چایی بچه.
دیوید:
خوب، اگر آن را بریزید، فکر می کنم وقتی دارید آن را تمیز می کنید باید وارد آن شوید. احتمالاً میتوانم از آن دفاع کنم، اما ما فقط به جلو میرویم.
دیوید:
همه ما خیلی پیر هستیم که بخواهیم بفهمیم این عبارت واقعی چیست. ما پسر خوانده ام را خیلی سریع به اینجا می آوریم و او همه چیز را درست می کند.
دیوید:
شاید این بود که به من آب میوه بدهید. آب میوه را به من بدهید و چای را بریزید. آنها هر دو نوشیدنی هستند و به همین دلیل آنها را قاطی کردم. یکی در نظرات در یوتیوب، لطفاً برای ما متمایز کند که چگونه این کار قرار است انجام شود و آن را با مهربانی انجام دهید. بسیار خوب، دیو، بیایید بشنویم که اولین بار چه زمانی این معامله را پیدا کردید، به ما بگویید این معامله چیست و چه چیزی باعث شده تا این معامله خوب به نظر برسد؟
دیوید:
آره من حدس میزنم احتمالاً باید به این فکر کنم که این سومین معامله بزرگ سرمایهگذاری واقعی من بوده است. در این مرحله، من یک خانه دوبلکس را هک کرده بودم. من مقداری زمین خام خریداری کرده بودم که در کنار ابتدایی ام بود، اما واقعاً آن را یک معامله سرمایه گذاری نمی دانم. من یک 10 واحدی داشتم که در واقع بهترین معامله ای است که تا به امروز انجام داده ام. من فکر می کنم که من آن چیز را خریدم شرایط دیوانه کننده، مانند 85٪ بانک، 10٪ حمل فروشنده، هر چیزی. پیشنهاد عالی بود. این معامله سه بود. دلیلی که وارد این کار شدم و فکر میکنم توجه به این موضوع برای مردم مهم است این است که من در کل 10 هدف اضافی، درها، بیشتر بخر، برو، برو، برو، برو، برو، ذهنیتی که شما میشنوید جذب شده بودم. سرمایه گذاران زیادی وارد آن می شوند. بنابراین تصمیم گرفته بودم که سه در بخرم و سپس اوه، خوب، باید آن را 10 برابر کنم. امسال 30 درب بخرم. سپس در این سال، من قبلاً 10 تا خریده بودم و بنابراین به دنبال 20 مورد دیگر هستم.
این مورد، نماینده من این را متوجه من کرد. این ساختمان مانند 35 بود و پنج پتانسیل دیگر در ساخت داشت، اما یک ساختمان با کاربری مختلط بود. 64,000 فوت مربع است. چهار داستان است. این 20 واحد مسکونی فعلی است که پنج مجوز ساخت و ساز در داخل آن به Airbnbs تبدیل شده است و 15 مورد دیگر با کاربری مختلط و این برای هرکسی که با این منطقه آشنا است، برانسون، میسوری، که من با مهربانی از آن به عنوان افراد مسن وگاس یاد می کنم، مناسب است. اگر وگاس را گرفتید و تمام قمار و چیزهای نامناسب بزرگسالان را بیرون کشیدید و فقط نمایش ها و موزیکال و چیزهای دیگر را ساختید. بنابراین یک تئاتر معمای قتل در این ساختمان و یک محل برگزاری عروسی و یک اتاق فرار و چیزی به نام زهی جانسون وجود دارد که یک خانواده هفت نفره است که سازهای زهی می نواختند و یک مینی آمفی تئاتر در آن وجود داشت. زمانی سه آشپزخانه تجاری داشت. بنابراین تاریخچه این ساختمان این است که یک استیک خانه بوده است. با شکوه بود، بزرگترین استیکخانه در ایالت بود.
طبقه پایین 20 آپارتمان مسکونی برای کارمندان و سپس طبقه بالای آن همه لوازم و دو طبقه بالا سه آشپزخانه تجاری و نشیمن بود. سپس 10 سال قبل از آن پنج سال از کار افتاد. کمی دست به دست شد و در این مرحله، یک آشپزخانه تجاری باقی مانده بود و یکسری مستأجر، مستاجر تجاری مختلف، 20 واحد مسکونی و مقداری فضای در طبقه همکف که یا اجاره ای بود یا در دست اجاره توسط مستاجران مختلف بود. مانند یک بانکدار Coldwell در حال امضای اجاره نامه یا قرارداد اجاره نامه، مستاجران مختلف مانند آن. این داستان پس زمینه است. از آنجایی که من به دنبال درهای بیشتر، معاملات بیشتر هستم، این چیز توسط مشاور املاکم به من می رسد. خارج از بازار است آقا به دنبال انجام معامله اختیار اجاره است. قیمت خرید 2.795. او 200,000 دلار پایین می خواست. ما تا 150,000 دلار به صورت رفت و برگشت صحبت کردیم و فقط طبق شرایط رفت و برگشت کردیم. بنابراین گزینه اجاره برای هر کسی که آشنا نیست، اساساً شما حق خرید با آن قیمت خرید را خریداری می کنید.
بنابراین من میگفتم، "هی، ما در سه تا چهار سال آینده به شما 150 میدهیم،" و معتقدم این یک گزینه سه ساله بود، ببخشید، این یک گزینه سه ساله بود. ما سه سال فرصت داریم تا ساختمان را با قیمت 2.795 خریداری کنیم. اگر وام مسکن را ارائه کنیم، با آن قیمت بسته میشویم، و اگر این کار را نکردیم، میتوانیم بدون هزینه اختیار خود در آن جدول زمانی، کنار برویم. این مقدمه ای است که منجر به این موضوع می شود.
دیوید:
بنابراین آن گزینه اجاره بسیار جالب است. ما نمی بینیم که این اتفاق زیاد بیفتد زیرا بازار بسیار داغ است. فروشندگان مجبور به انجام این نوع کارها نبوده اند. اما اکنون که همه چیز کند می شود، ما شروع به مشاهده بیشتر آنها می کنیم. اساساً آنچه شما در اینجا می گویید این است که موافقت می کنید ملک را با قیمت مشخصی چندین سال بعد بخرید. شما برای حق انجام این کار پول پرداخت کردید، که هزینه اختیار اجاره شما بود. اگر تصمیم به خرید ملک ندارید، فروشنده پول را نگه می دارد. اگر خرید ملک را انتخاب کنید، پول به سمت قیمت خرید یا هر چیز دیگری می رود. شما فقط آن را با شرایطی که دارید بخرید. اینها در گذشته بسیار محبوب بودند، اما من فکر میکنم دلیل زیادی که از محبوبیت آنها متوقف شد، این بود که تورم بسیار زیاد شد. فروشندگان نمی خواهند منتظر بمانند تا ملک شما را در سه سال به قیمت امروز بفروشند. قبلا بود. املاک و مستغلات عادی بود و به آرامی قدردانی کرد یا قدردانی نکرد، بنابراین می توانید این کار را انجام دهید.
قبل از اینکه به شنیدن بیشتر در مورد این معامله ادامه دهیم، میخواهم دیدگاه راب را بدانم. چون من سعی می کنم ما را در موقعیت دیو قرار دهم که او این معامله را می شنود. به جای بهره مندی از آینده نگری، از آنجایی که در حال حاضر هستید و حال شما خوب است، با این گزینه اجاره چند منظوره در حال قرار گرفتن هستید، باید احساس خوبی نسبت به گزینه اجاره داشته باشید. که در اینجا به نفع خریدار است. بنابراین راب، وقتی در مورد جنبه چند کاربرد این ویژگی بشنوید به چه فکر می کنید؟
غارت:
مال من همانطور که دیوید در مورد این موضوع به ما گفته بود مسابقه می داد زیرا من همیشه آن را می خواستم. من سندروم شی براق دارم و برای این به نظر می رسد که می توانید کارهای خلاقانه زیادی را زیر یک سقف اجرا کنید. من حدس میزنم چیز دیگری که واقعاً برای آن جذاب به نظر میرسد این است که بدیهی است از دیدگاه ارزشگذاری، هرچه پول بیشتری به دست آورید، نرخ سقف در این ساختمان ارزشمندتر است. بنابراین، این چیزی است که در آن نقش دارد، یعنی اینکه، انواع مختلف کسبوکارها و جریانهای درآمدی که من میتوانم از یک ساختمان ایجاد کنم تا در نهایت ارزش کلی آن را افزایش دهم، کدامند؟
دیوید:
میدانستم که میخواهی این را بگویی و این فقط تفاوت من و راب است. زیرا شما آن را می شنوید و ذهن شما با فرصت ها و گزینه های خلاقانه منفجر می شود و من می توانم ارزش آن را بیشتر کنم. من این را میشنوم و فکر میکنم این مسیری نیست که به خوبی طی شده باشد. به نظر می رسد کار زیادی برای کشف کردن آن وجود داشته باشد. این پول را از تمام کارهای دیگری که میخواهم انجام دهم را از بین میبرد. من گزینه های چند منظوره را دوست ندارم زیرا سقف بلندتر اما طبقه پایین تر وجود دارد. من تمایل دارم به سمت مسیری پرمسافت کشیده شوم که بتوانم این چیز را بخرم، آن را در مسیر خود قرار دهم، یک مسیر تجاری بسیار تثبیت شده وجود دارد، من دقیقا می دانم که قرار است به کجا برود. می توانم فراموش کنم که مالک آن هستم و خوبم.
اما مطرح کردن این موضوع مهم است، زیرا سرمایه گذاران به ویژه جدیدتر به دنبال معاملات هستند، به دنبال چیزی خلاقانه هستند، سعی می کنند این را کنار هم بگذارند، هر چیزی را که به دستشان می رسد تجزیه و تحلیل می کنند، ما می دانیم که وقتی شما آن RE را دریافت می کنید چگونه است. اشکال و فقط دنیا صدف شماست، نگاه کردن به فرصتی که چند کاربرد دارد یا ارزش افزوده دارد یا چیزی دیگر و فقط فایده آن را می بینید می تواند گمراه کننده باشد. شما فقط جنبه مثبت را می بینید. شما نمی بینید که چه چیزی می تواند اشتباه باشد. به یاد دارم، دیو، ما در مورد این صحبت کردیم زیرا شما برخی از آن افکار اولیه را در سر داشتید. قبل از اینکه به آن بپردازیم، میخواهم از شما بپرسم که چه چیزی را در مورد معامله دوست داشتید و سپس به من بگویید که از گفتگوی ما چه خاطره دارید و نگرانیهایتان در مورد معامله چه بود.
دیوید:
آره کاملا. و چند مورد دیگر وجود دارد، راب، زیرا به نظر می رسد که شما هم مانند من فکر می کنید. ناخالص اجاره های ماهیانه فعلی 34,000 بود، بنابراین بیش از 1٪ به طور مستقیم حاکم است. هنوز چندین فضای تجاری اجاره نشده بود. پنج فضای مسکونی در حال ساخت بود. بنابراین چهار نفر قرار بود Airbnb با پنجمین موردی باشند که در واقع نمیدانستند که آیا به Airbnb فکر میکنند یا دفتر، اما فضایی به اندازهای بزرگ بود که یک استودیو قرار دهد. بنابراین هیچ چیز دیوانه کننده ای جز یک فضا نیست. سپس چیزهای دیگری وجود داشت، گزینه، پتانسیل. اما همانطور که اعداد به من ارائه شد، حداقل یکسان شد، اما باید حدود 7,000 دلار در ماه جریان نقدی داشته باشد یا در واقع باید کمی بیشتر از این باشد. من به عدد 7,000 می رسم، چگونه به آن رسیدم. اتفاقی که افتاد این است که ما در حال صحبت از این موضوع هستیم، من بسیاری از این موارد را بررسی می کنم.
این آقا هم خارج از کشور بود و خیلی مامان و پاپ بود، حسابدارش، فقط خیلی چیزهای معمولی مامان و پاپ بود که وقتی در حال کند و کاو کردن چیزها هستید، با آنها روبرو می شوید، خوب، همینطور است. در واقع کمی کاهش یافته است. اجازه دهید این را تنظیم کنم. اجازه دهید آن را تغییر دهم. و من به آنها برگشتم و اساساً اینگونه گفتم: "هی. به نظر می رسد که این دو اجاره در واقع اجاره های پیش بینی شده هستند. یک کار معمولی را انجام دهید. اینها فعلی نیستند، اینها بالقوه است یا امضا شده است، اما هنوز شروع نشده است. پس میتوانید بدون شوخی، رول اجاره فعلی را به من بدهید، چه کسی این ماه را پرداخت کرده است، هر چه باشد. و آنها برگشتند و حدوداً بود، فکر میکنم 27 بود. بنابراین تور روی آن تقریباً هفت میشد و همینجا بود. این زمانی بود که من و دیوید، فکر می کنم به او رسیدیم و سه نفر دیگر هم بودند. برای اشاره دیوید در اینجا، او هرگز اعداد را ندید. این مثل یک نیست، این همه چیز است، لطفا. من هرگز این کار را با کسی انجام ندادم و به کسی توصیه نمی کنم این کار را انجام دهد.
دیوید:
آره.
دیوید:
اگر قرار باشد برای بررسی حقایق نزد کسی بروم، چه کاری با مردم انجام میدهم یا با مردم انجام میدهم، اینگونه بود: «هی، من همه اینها را اجرا کردم و این چیزی است که به ذهنم رسید. من یکی دو نگرانی جزئی دارم یا در این مرحله هستم. آیا هیچ پرچم قرمز اصلی و مطلقی را می بینید؟» شاید چند نگرانی وجود داشته باشد، اما مگر اینکه با هرکسی که با آنها صحبت میکنم کاملاً منفی باشد، اشکالی ندارد. چند نگرانی در اینجا وجود دارد، اما این فقط خارج از ریل نیست، من یک نوع معامله احمق هستم.
دیوید:
نه اصلا. و این نکته خوبی است که شما به آن اشاره می کنید. ما باید این را برجسته کنیم. وقتی برای مشاوره به سراغ کسی می روید، راه اشتباه این است که فقط اطلاعاتی را که روی او دارید در یک ایمیل یا پیام بزرگ و طولانی جمع آوری کنید یا او را گروگان بگیرید تا در مورد این موضوع بشنوید. من هرگز نزد راب نمی روم و نمی گویم: «هی، این همه کاری است که من انجام می دهم. به من بگویید که آیا باید این معامله را بخرم یا خیر.»
غارت:
سلام، اما شما می توانید، فقط برای اینکه بدانید.
دیوید:
ممنونم از.
غارت:
تو همیشه می تونی به من برسی
دیوید:
شما همیشه می توانید این کار را یک بار انجام دهید و سپس آنها هرگز تماس نخواهند گرفت.
دیوید:
من تصور می کنم که دعوت از دیوید برای انجام این کار است، نه مخاطبان. من در حال حاضر تو را نجات می دهم، راب. من تو را نجات می دهم
دیوید:
بله بله بله. آره بنابراین کاری که می خواهید انجام دهید این است که به سراغ شخص دیگری بروید و بگویید، آیا چیزی وجود دارد که من از دست بدهم؟ زیرا هرگز چیزی که میدانستیم ممکن است اشتباه پیش برود، به شما آسیب نمیزند. این چیزی است که شما نمی دانید که ممکن است به اشتباه برود و می تواند به شما آسیب برساند، و همچنین، آیا دیدگاه من به این موضوع درست است؟ وقتی من این را تجزیه و تحلیل می کنم، آیا از مجموعه داده های مناسبی استفاده می کنم؟ آیا این فرمول درست است؟ این چیزی شبیه به آن است زیرا اگر فرمول اشتباهی داشته باشید، حتی با ورودی های مناسب، چیزی نادرست دریافت می کنید. اگر فرمول اشتباهی دارید یا برعکس، ورودی های اشتباه با فرمول درست، می توانید آن را هم خراب کنید. بنابراین این چیزهایی است که ما به آن نگاه می کنیم. چیزی که میخواهم از دیو بپرسم این است که وقتی به این معامله نگاه میکنی، یادم میآید که در مورد آن فوقالعاده هیجانزده بودی. تقریباً شبیه یک تغییر دهنده بازی بود. اگر این کار کار کند، چون شما کاملاً مطمئن نبودید، این میتواند مرا به مکان کاملاً متفاوتی در زندگی سوق دهد، و این همیشه مقداری آب اضافی اضافه میکند.
وقتی این فقط یک شایستگی [نامفهوم 00:20:03] نیست، وقتی به تغییری که می تواند در زندگی شما ایجاد کند فکر می کنید، نمی گویم این اشتباه است، می گویم پیچیده تر می شود. . اگر به معامله ای نگاه می کنید و می دانید اگر این را بخرم، می توانم کارم را رها کنم، اگر این را بخرم، ثروت نسلی است، اگر این را بخرم، من را از مشکل X که دارم خارج می کند، چیزهای مختلف شروع می شود وارد فرآیند تصمیم گیری شما می شود که ریشه در وقوع این اتفاق دارد. بچه های رادیو املاک و مستغلات، ما آنها را در اختیار داشتیم و آنها داستانی در مورد اینکه چگونه املاک را صرفاً برای مزایای مالیاتی می خرند، گفتند. آنها پول نقد نبودند، معاملات خوبی هم نبودند، اما در مالیات پس انداز می کردند و این بر تصمیم گیری آنها تأثیر می گذاشت و در نهایت ورشکست شدند. آنها تمام آن اموال را از دست دادند. بنابراین به من بگویید در این لحظه در زندگی شما چه اتفاقی می افتد که بر چارچوب شما تأثیر می گذارد، زیرا در حال تجزیه و تحلیل این فرصت هستید؟
دیوید:
آره من در سپاه تفنگداران دریایی هستم و دارم ترفیع می گیرم.
دیوید:
ثروتمند.
دیوید:
آره من پولدار نیستم من ترفیع می گیرم، که عالی است، اما برای هرکسی که در ارتش بوده است، هر چه بیشتر ارتقا پیدا کند، لذت کمتری داشته باشد، شغل بیشتری انجام می دهد. راهی برای گفتن این قسمت بدون صدا وجود ندارد، نمیدانم که این هرگز به درستی از آب در میآید، اما جنگ به پایان رسید، و بنابراین من مثل این نیستم که روی کاناپه بنشینم، شستهایم را بچرخانم. فکر میکنم ایرادی در این کار وجود ندارد، اما برای من، به عنوان نوع تفنگداران دریایی که اکثر یا بسیاری از تفنگداران دریایی هستند، با ارتقای رتبه شما و پایان جنگها، تفنگداران دریایی به اندازه زمانی که شما سرگرمکننده هستند، نیست. جوان و [نامفهوم 00:21:39].
دیوید:
شما هدف یکسانی ندارید
دیوید:
آره افغانستان و جنگ و آموزش و هدف و ماجراجویی و هیجان بسیار جذاب تر از تمرین بود که جایی نمی روید.
دیوید:
شما اساساً ندای وظیفه را میخواستید، نه آفیس.
دیوید:
من همیشه می توانم روی شما حساب کنم. دیدن؟ به آن نگاه کنید. به همین دلیل است که شما آن سال ها پیش آن جایزه داندی را دریافت کردید.
دیوید:
بنابراین آنچه شما می گویید این است که ذهن شما به جایی می رود که من آن جایی را که هستم دوست ندارم. دیوارها به من بسته می شوند. جالبه. دیوید برای من جایزه داندی فرستاد. این برای بهترین کتاب [نامفهوم 00:22:13] یا چیزی بود، که خنده دار است زیرا تنها کتاب [نامفهوم 00:22:15] است که به غیر از کتاب های فریبکار نوشته شده است، و این یک مرجع دفتر است. بنابراین شما جایی که در شغل خود هستید را دوست ندارید. دیوارها در حال بسته شدن هستند. می بینید که این مسیری نیست که من از ماندن در آن خوشحال باشم. البته ذهن ما در اینجا شروع به جستجوی گزینه های جایگزین می کند. سپس این معامله در آن لحظه از روی میز شما عبور می کند، درست است؟
دیوید:
آره.
دیوید:
خوب، پس همانطور که در حال بررسی آن هستید، به من بگویید به چه فکر می کنید.
دیوید:
آره و حدس میزنم یک قطعه دیگر را که هنوز در این مورد ذکر نکردهام، چون گفتیم ثروتمند نیستم، من 150,000 نفر را کنار گذاشتهام. بنابراین من شریکی آوردم که در آن اشاره نمیکنم که شریک چه کسی یا چه نسبتی با من دارد، زیرا او باقی ماند... خب، LLC راهاندازی شد. او موفق شد از طریق یک دعوی حقوقی چهار ساله از جمله محاکمه حضوری که در آن حتی در ایالت حضور نداشت، ناشناس بماند، بنابراین موفقیت آمیز بود. اما او دو سوم بود، من یک سوم. او 100 آورد، من 50 آوردم و 50 من از یک HELOC بیرون آمد. به این ترتیب بود که توانستم این را بدون «ثروتمند» به کار ببرم. پس فقط آن را برای زمینهای کنار بگذارید تا مردم اینطور نباشند، "وای، او گفت که او یک تفنگدار دریایی شکست خورده، جوان و سرباز است، اما 150 نفر را کنار گذاشت." نه، نه کاملا. من خلاق بودم اما بله، پس چارچوب آن همین است.
منطق من در بسیاری از این موارد این است، و برای ثبت، بیشتر از آن که من را ناکام بگذارد، به خوبی کار کرده است، که تمام هدف این منطق است. فکر کنم نسیم بهش میگه روش هالتر اما خطر خراب شدنش چیه؟ اگر این کاملاً اشتباه باشد، بدترین سناریو چیست؟ در این، بدترین سناریو اساساً این بود که ما گزینه اجاره خود را از دست می دهیم، شاید کمی بیشتر، اما تقریباً همین است. بهترین حالت بزرگی بیشتر است و ارزش ساختمان به پنج میلیون می رسد یا 20,000 دلار، 30,000 دلار در ماه جریان نقدی دارد. همانطور که ما تمام ریاضیات و همه اعداد را اجرا می کردیم، تا زمانی که آنچه را که بعد از آن ارائه شده بودیم، برگشته بودم و بعضی چیزها را اصلاح می کردم و او برگشت و این، آن و دیگری و من در ساختمان قدم می زدم، همانطور که تا زمانی که ما به آن باور داشتیم و بازرسی و اعداد و ارقام و حسابداری و همه چیز دقیق بود، پس این واقعاً خطر بزرگی به نظر نمی رسید.
شما ساختمان را تصاحب می کنید. شما می توانید دارایی را کنترل کنید تا زمانی که به طور سلطنتی همه چیز را به هم نریزید. بعد هم در مذاکره و هم در قرارداد خیلی چیزها مثل مسائل پیش بینی شده مذاکره کردیم. ما مذاکره کردیم، هی، شما 45 روز فرصت دارید تا آن چهار واحد Airbnb را تمام کنید یا 16,000 دلار به من مدیون هستید یا فکر می کنم ما آن را به 8,000 یا چیزی شبیه به آن کاهش دادیم. شما 90 روز فرصت دارید تا سقف تجاری را تعویض کنید یا 100,000 به من بدهکار هستید. شما دو هفته فرصت دارید تا دو واحد تهویه مطبوع را پس از اتمام سقف تجاری یا پس از بستن ما برای آماده سازی طبقه بالا برای تهویه مطبوع بر روی پشت بام جرثقیل کنید تا بتوانیم طبقه آخر را اجاره کنیم یا اینقدر به من بدهکار هستید. بسیاری از مواردی که خطرات شناسایی شده بودند، در قرارداد قرار داده شدند، هی، در 90 روز اول، فروشنده قرار است X، Y، Z را انجام دهد، و اگر این کار را انجام ندهد، 8,000 به خریدار بدهکار خواهد بود. 100,000،10,000، XNUMX،XNUMX، هر چه باشد.
من فکر میکنم بسیاری از آنها در واقع از مکالمات با شما و افراد دیگر بود، جایی که اینطور بود: «باحال. خب، این ممکن است پیش بیاید. در اینجا نحوه کاهش آن آورده شده است. مطمئن شوید که در قرارداد این است که اگر Y را انجام ندهند X به شما پرداخت می کنند تا این یا آن طور اتفاق بیفتد. زیرا اگر قرار نیست این کار را انجام دهند، پس شما پول نقد دارید که خودتان آن را از بین ببرید.
دیوید:
بنابراین به نظر می رسد که شما کاملاً از آنچه ممکن است اشتباه رخ دهد آگاه بودید و مانند هر تفنگدار دریایی خوب، یک برنامه اضطراری در اختیار داشتید، زیرا اگر A اتفاق بیفتد، ما قصد داریم B را انجام دهیم.
دیوید:
بنابراین ما فکر کردیم.
غارت:
درست. باشه. دیوید، من چند سوال در مورد این گزینه دارم، در مورد گزینه اجاره، زیرا شما گفتید که 150,000 دلار پایین آورده اید. روشی که قبلاً در پادکست در مورد آن صحبت کردیم، معمولاً با گزینه اجاره ای است که به فروشنده می گویید، اینگونه می گویید: «هی، من این مبلغ را به شما می پردازم تا حق خرید آن را با این قیمت در سه سال دیگر.» بنابراین 150,000 دلار پیش پرداخت بود. چه مقدار از آن هزینه مربوط به گزینه اجاره بود؟
دیوید:
در واقع، به طور واقع بینانه حدس میزنم، او فقط کل چیز را هم به عنوان مبلغ پایین و هم به عنوان کارمزد حساب کرده است، بنابراین همه چیز به سمت سهام عدالت پیش میرود، به روشی که پیشنویس شده بود. یادداشت تقریباً تنظیم شده بود، و این بخشی از آن چیزی است که در شکایت مطرح شد، این بود که همه اینها چقدر ضعیف تنظیم شده بودند. تقریباً به گونهای طراحی شده بود که گویی یک وسیله نقلیه فروشنده است. این بیشتر شبیه حملونقل فروشنده با پیشپرداخت و نرخ بهره و پرداخت ماهانه است تا گزینه اجاره به جز این واقعیت که ما این اختیار را داشتیم که فقط پیاده روی کنیم. بنابراین تقریباً انگار یک حملونقل فروشنده با یک بادکنک سه ساله بود، با این تفاوت که ما این اختیار را داشتیم که از اجارهنامه خارج شویم.
دیوید:
بنابراین، اگر درست می شنوم، آیا می گویید که کمتر شبیه گزینه اجاره به نظر می رسد و بیشتر شبیه به سپرده گذاری در ملک است و اگر تصمیم بگیرید که خرید را در سه سال به پایان نرسانید، می توانید سپرده اصلی خود را از دست بدهید. گزینه اجاره؟ آنها در اجرا بسیار شبیه هستند. آیا این همان چیزی است که شما به آن دست پیدا می کنید؟
دیوید:
آره به این معنا نیست که ما آنقدر در مورد آن بحث کردیم، بلکه بسیار ضعیف نوشته و اجرا شده بود و من به اندازه کافی با این چیزها دانا نبودم تا تفاوت را بدانم. او تمام قراردادها را در پایان خود تنظیم کرد. چون من و او درباره همه چیز به صورت شفاهی مذاکره کرده بودیم و او آن را فرستاد و من گفتم، "آره، این شرایطی است که ما در مورد آنها صحبت کردیم"، من فقط گفتم "آره، باحال" و معلوم شد که او اینطور نبوده است. همانطور که فکر می کردم باهوش، که در نهایت وقتی وارد مسائل دادگاه شدیم برای من جواب داد، زیرا قاضی مثل این است که، خوب، این شبیه آن چیزی نیست که شما می گویید قرار است بیان شود و شما آن را پیش نویس کرده اید، بنابراین نمی توانید بگویید به این معنی نیست که شما آن را نوشتید.
غارت:
درست. این اتفاق هم می افتد. در بسیاری از مواقع که در مورد شرایط مذاکره میکنید، به نظر خوب میآیند، اما هیچکس در واقع نمینشیند و آن را در یک مدل یا صفحهگسترده قلمزنی میکند و بنابراین از لحاظ لجستیکی یا ملموس نمیداند که این اعداد به چه چیزی جواب میدهند. بعد وقتی دیدند که بعد از این واقعیت، کمی وحشت وجود دارد و منتظر بمانند، این چیزی نیست که ما در مورد آن صحبت کردیم. مثل این است که، خوب، اینطور است که شما فقط دقت لازم را از قبل انجام نداده اید. سوال دیگری که در این مورد دارم، زیرا به نظر می رسد تدارکات زیادی برای معامله با فروشنده و مذاکره وجود دارد... به نظر می رسد که آنها با هم همکاری می کنند، آنها در حال بازی با توپ هستند و بنابراین در آنجا واقعاً موضوع مهمی نیست، اما در تلنگر در کنار این، شما واقعاً در حال انجام یک تجارت بسیار بزرگ هستید. ما در مورد خلاقانه بودن آن صحبت کردیم، راههای زیادی که میتوانید در جریان نقدینگی کسب درآمد کنید. آیا به مدیریت واقعی اموال این تجارت کلی فکر کردید؟
فقط یک مدیر املاک نیست که برای آن استخدام کنید. مثل یک مدیر املاک تجاری نیست. این مدیر دارایی Airbnb نیست. چه کسی واقعاً قرار بود این عملیات را اجرا کند؟
دیوید:
یک مدیر املاک در محل بود که با این آقا کار می کرد و او پیشنهاد داده بود که به عنوان یک مدیر تمام وقت بماند و یک مرد تعمیر و نگهداری داشت و او تمام وقت آنجا بود. وقتی رفتم و ملک را نگاه کردم، رفتم و با او ملاقات کردم و او همه چیز را به من نشان داد و عالی به نظر می رسید. او همه چیز را در مورد مکان می دانست. وقتی به درسهای آموخته میشویم، یکی از چیزهایی که در مورد آن صحبت خواهم کرد این است که به جای اینکه با او همراه شوم، باید بلافاصله مدیر املاک و تیمم را با خود همراه میکردم. من میتوانم تأیید یا تکذیب کنم، زیرا هیچ مدرکی وجود ندارد و این در دادگاه مطرح نشد، با این حال، از نظر من، توافقی زیر میز در مورد هزینه مشاوره ممکن یا شاید عدم مشاوره برای آن مدیر ملک در صورت کمک به فروش آن وجود داشت. ساختمان.
بنابراین وقتی با او رفتم، انگیزه پیدا کرد که همه چیز را واقعاً خوب جلوه دهد. زمانی که ما مسئولیت را به عهده گرفتیم، مدیر املاکی که فکر می کردم دارم می گیرم، مدیر املاکی نیست که من گرفتم. در دو یا سه هفته اول بود که او را اخراج کردم و تیمم را آوردم. حدس میزنم باید، میتوانستم. باید فورا تیمم را وارد می کردم. اما این یک مشکل است زیرا این بخشی از موضوع بود. نمیدانم در حال حاضر چقدر میخواهیم وارد آن قسمت شویم، اما به معنای واقعی کلمه مستأجرانی در بخش مسکونی بودند که وقتی مدیر املاک من از آنجا عبور کرد، گفتند: "اوه، بله، ما اجاره نمیدهیم." او میگفت: «میگوید اجارهای هستی و اجاره میدهی». آنها می گفتند، "خب، بله، فقط به ما گفته شد که اگر می گوییم اجاره می پردازیم، می توانیم مدتی رایگان اینجا بمانیم تا زمانی که مالک جدید مسئولیت را بر عهده بگیرد و در نهایت هر زمان که این جدول زمانی پیش بیاید، ما را از خانه بیرون کند."
غارت:
وای. اوه وای.
دیوید:
باحاله.
غارت:
باشه. به نظر می رسد اینجا مربوط به زمانی است که چرخ ها از اتوبوس شروع به سقوط می کنند. من میخواهم وارد این موضوع شوم، اما فقط برای خلاصه کردن این که در کجا هستیم، چه معاملهای در خط لوله شماست؟ قبل از این چند معامله انجام داده بودید؟
دیوید:
سه سرمایه گذاری قانونی و سپس مقداری زمین خام و چیزهای دیگر. این نیست-
غارت:
چهارتا؟
دیوید:
... فوق العاده دور. آره
غارت:
باشه باحال بعد قیمت خرید برای این در کل چند بود؟
دیوید:
تا زمانی که بسته می شدیم، 2.795.
غارت:
خوب، 2.795. 150,000 رو گذاشتی 50,000 آوردی شما شریک دیگری داشتید که 100,000 آورده بود و این یک ملک مسکونی با کاربری مختلط 20 واحدی بود که ما هنوز منتظر تکمیل چهار اجاره کوتاه مدت بودیم. درست است؟
دیوید:
20 ضلع مسکونی و 20 تا 25 دیگر بعد از اتمام ساخت و سپس 15 فضای تجاری بالقوه دیگر، مثلاً 40 در مجموع، 35.
غارت:
عالی. سپس با آن فروشنده جدولهای زمانی و نقاط عطف را بررسی کردید که چه زمانی کارها باید تکمیل شود، در غیر این صورت آنها به طور کلی به شما بدهکار خواهند بود؟
دیوید:
آره.
غارت:
عالی. بسیار خوب، پس بیایید به این موضوع بپردازیم که چه زمانی ترک ها در فونداسیون شروع به ظاهر شدن می کنند. می توانید کمی در مورد آن به ما بگویید؟
دیوید:
آره ماه یک برخی از پرچم های قرمز بزرگ درست از دروازه بیرون آمدند. از قضا، من هنوز در هاوایی مستقر هستم، بنابراین اولین پرچمهای قرمز مهم زمانی که من در یک سفر دریایی یک هفتهای هستم رخ میدهد که میتوانید زمانی که در اوآهو هستید رزرو کنید و به تمام جزایر میرود. من در این کشتی تفریحی هستم و سعی می کنم از این سفر تفریحی لذت ببرم در حالی که مدیر املاک را اخراج می کنم و از مستاجران تجاری تماس می گیرم و ما دو و نیم، سه هفته از این ماجرا می گذریم. من می گویم در این دنیا چه خبر است؟ هیچکدام از اینها منطقی نیست. هیچ راهی وجود ندارد که این واقع بینانه باشد. پیامک ها و چیزهایی که می شنوم، دیوانه کننده هستند. اتفاقی که می افتد این است که جمع بندی کنیم، مقدار پولی که جمع کردیم، خب، من اجاره بها ماه اول را که در قرارداد بود، از فروشنده نگرفتم. سپس او چنین گفت: "اوه، بله، نه. ما با چیز دیگری موافقت کردیم. ما باید این موضوع را با قرارداد به هم زده باشیم.» من می گویم، "قرارداد چیز دیگری می گوید و ما با آن موافقت نکردیم، بنابراین من به آن نیاز دارم" و هرگز آن را نگرفتم.
پس این پرچم قرمز شماره یک بود. 17,000 دلار به من می رسد و شما حقوق ماهانه ماه اول من را می خواهید، اما نسبت به من نمی دهید. این پول بسیار قابل توجهی است که در این مرحله نباید به من بدهید. سپس در مورد اول، اجاره بها جمع آوری شده 7,000 دلار یا 8,000 دلار کمتر از مبلغ اجاره اعلام شده برای ماه قبل بود. من می گویم، خوب، چیزی خاموش است. این یک عدد بزرگ است. دلیلش این است که یکی از مستاجران تجاری "فعالی" که 4,500 دلار بود، پرداخت نمی کند. بنابراین من آنها را می گیرم و آنها می گویند: "ما آنجا اجاره نامه نداریم. ما اجاره نامه خود را شکستیم. بهت نگفت؟ این ماه گذشته بود یا هر چیز دیگری.» چیزهای عجیب و غریب زیادی وجود دارد که من شروع به دوست داشتن آنها کردم، صبر کنید. نه، این را به من نگفتند. این عدد به وضوح بیان می کند که شما مستاجر فعلی بوده اید که ماه گذشته پرداخت کرده اید. حساب بانکی نشان می دهد که پول وارد حساب شده است. این اصلا جمع نمی شود.
سپس مدیر املاک من شروع به بررسی می کند و اجاره هایی که به ما گفته شده دقیق نیست. همه مستاجران پول نمی دهند و به آنها گفته شد که می گویند پرداخت می کنند، برخی از این مسائل. بنابراین به طور کلی، 7,000 یا 8,000 دلار بود که ناخالص کمتر شد. سپس فروشنده تصمیم میگیرد، با مستاجران صحبت میکند، از مردم میخواهد کارهایی مانند تعمیرات ملک را از خانمی که من اخراج کردهام انجام دهند، حتی اگر به او میگویم: «هی. ، اخراجش کردم من می خواهم او را از ساختمان خارج کند. من او را در ساختمان نمی خواهم. چه کار می کنی؟ من این گزینه اجاره را امضا کردم. من کنترل ساختمان را دارم. نمی خوام به چیزی دست بزنی نمیخوام با کسی حرف بزنی فعلاً این دارایی من است. به همین دلیل 150,000 دلار به شما پرداخت کردیم تا بتوانم کنترل دارایی را در دست بگیرم.» این فقط این دوره گذار عجیب بود، مثل، خوب، چیزی خاموش است. اعداد جمع نمی شوند
او این پول را دقیقاً به من بدهکار است که به من نمی دهد و این افرادی را که من اخراج کردم برای انجام کارهایی که نیازی به انجام دادن آنها در ساختمانی نیست استخدام می کند که دیگر کنترل آن را ندارد. او به من می گوید که به من کمک می کند، اما هر بار که آنها را برای کاری استخدام می کند، به نوعی به من آسیب می رساند. آنجا بود که زنگ خطر شروع به زدن کرد. من در این سفر دریایی هستم. من به مائویی می روم. من روز بعد براندون را می بینم. من انگار، آره، این یک آشفتگی است.
غارت:
مرد، بنابراین شما واقعاً بلافاصله آتش را خاموش می کنید. به محض اینکه این موضوع را ببندید، فوق العاده هیجان زده می شوید. شما متوجه می شوید که همه این مواردی که در مورد آن شنیده اید یا نادرست است یا نادرست است یا شما تمام اطلاعات را ندارید. در این مرحله چگونه آن را کنار هم نگه می دارید؟ چون فکر میکنم در این لحظه، بیشتر مردم احتمالاً هول شدهاند.
دیوید:
من نمی دانم، بسیاری از تفنگداران دریایی با مزخرفات سر و کار دارند.
غارت:
آره این احتمالاً بسیار کمتر از مواردی است که شما دیده اید.
دیوید:
آره چه کاری می توانی انجام بدهی؟ از دست دادن آن واقعاً چیزی را حل نمی کند، بنابراین شما فقط سعی کنید آن را کشف کنید. و همچنین، فکر میکنم بخشی از آن این است که نمیدانم واقعاً باور داشتم که این اتفاق میافتد. من فقط می گویم، هیچ راهی وجود ندارد که این اتفاق مشروع باشد. او در واقع نمی تواند قصد انجام X، Y، Z را داشته باشد. مطمئناً، این معامله واقعی نیست. آره، ضربه زدن به این پسر بد خیلی سریع بود. با گذشتن از جدول زمانی در این مورد، تاریخ اختتامیه تا به امروز که من شکایتی را تنظیم می کنم کمتر از چهار ماه و نیم فاصله دارد.
دیوید:
بنابراین، در این مرحله اولیه، دیو، باید کمی خیانت و سردرگمی احساس کنید. مغز شما در تلاش است تا آنچه را که اتفاق می افتد بفهمد. بنابراین یا به همان اندازه ای که فکر می کنید بد است، در این صورت به شما خیانت شده است، نمی توانید به این شخص اعتماد کنید، آنها انگیزه ای دارند که شما نمی دانستید مانند معامله جانبی با مدیر دارایی یا معاملات جانبی با پیمانکاران، و بعد مغز شما، خوب حالا باید آن را کشف کنم و آن را بفهمم، یا شما فقط دارید کل موضوع را اشتباه تعبیر می کنید و اگر کمی به آن زمان بدهید، خود به خود درست می شود. بنابراین شما در آن مرحله ای هستید که نمی دانید، آیا من مبتلا شده ام یا فقط در حال حاضر پارانوئید هستم؟ آیا کم و بیش با آن سر و کار دارید؟
دیوید:
بله، و من سعی میکنم مدیر داراییام را وادار کنم که بخواهد «جری، وارد آنجا شو و لطفاً [نامفهوم 00:38:58]».
دیوید:
و جری گیج شده است. او میگوید، «شما مرا در اینجا به قلمرو متخاصم میاندازید» یا این سرزمین متخاصم است؟ من واقعا نمی دانم.
دیوید:
آره جری یک زن است، اما آره، او در آنجا می دود و اسلحه ها می سوزند. ما به چه چیزی وارد می شویم؟ بعد شروع می کند به من زنگ می زند و به من می گوید که -
دیوید:
باشه. این چیزی بود که من به آن می رسیدم. بنابراین جری چیزی است که به شما کمک کرد تا بفهمید کدام یک از این دو جاده بوده است. او به طور عینی وارد آنجا شد، همه چیز را بررسی کرد و سپس گزارش داد و میگوید: «بسیار خوب، رئیس، من اطلاعاتی دریافت کردم.» بچه ها بهش چی میگید، سیترپ؟ پس به ما بگو گزارش جری به تو چه بود؟
دیوید:
آهان. جری اساساً اینطور بود که "چرا زودتر من را نیاوردی؟"
دیوید:
آره.
دیوید:
بنابراین جری شروع به صحبت با مستاجرین تجاری می کند و من متوجه می شوم که مدیر سابق املاک، -
دیوید:
اتفاقاً خدا جریس را بیامرزد. آیا میتوانیم یک لحظه کوتاه بگوییم، خیلی از شما متشکرم؟ زیرا احتمالاً شما همچنان در تلاش برای عبور از این موضوع هستید و من نیز اگر چنین افرادی را در زندگی خود نداشتیم.
دیوید:
جری چهار سال بعد برای من در دادگاه حاضر شد، چهار ساعت و نیم بیرون نشست، آمد و 40 دقیقه بدون هیچ دلیلی شهادت داد، جز اینکه او هنوز هم تا به امروز مدیر دارایی من است. آره پس
دیوید:
عالی. خوب، پس مستقیماً نزد مستاجر می رود. او می گوید: «من با صاحب قبلی کار ندارم. من با افراد فعلی کار ندارم. همه اش فاسد است من مستقیماً به منبع می روم و با مردم محلی روی زمین صحبت می کنم. من می خواهم بفهمم چه چیزی واقعی است.» من از تمام این تشبیهات نظامی استفاده می کنم که در حال ورود به این موضوع هستیم. بنابراین او میرود و میلههای برنجی را میگیرد و چه چیزی را فهمید؟
دیوید:
خوب، یکی دو چیز بسیار جالب. تئاتر رمز و راز قتل هنوز در واقع به عنوان یک مستاجر و عالی وجود دارد. من آنها را نام نمی برم، اما آنها عالی هستند و به همین دلیل آنها به ما اطلاعات داخلی زیادی دادند. یکی از چیزها این است که مدیر سابق املاک و فروشنده، رابطه آنها از طریق چیزهایی بسیار بیشتر از آن چیزی است که من تصور می کردم. می دانستم که قرارداد اجاره ای برای ساخت یک مکان پینت بال در قسمت پشتی پارک وجود دارد. این مکان، پنج هکتار است. این یک پارکینگ بزرگ است. در گوشه پشتی پارکینگ، قرار بود یک مکان پینت بال در فضای باز نصب شود. این اجاره نامه ای بود که در آینده برای مارس تعیین شده بود. ما در این مورد در سپتامبر بسته شدیم. از ماه مارس، آنها قرار بود ساخت و ساز را شروع کنند و در ماه مارس افتتاح و شروع به پرداخت کنند. می دانستم. که امضا شد. که اعدام شد هر چی بود همین بود
چیزی که من تا زمانی که جری را برای صحبت با این خانم دیگر نمی دانستم این است که اجاره نامه پینت بال در واقع شرکت مدیر املاک بوده و توسط فروشنده تامین شده است و در واقع دو اجاره نامه مانند آن در ترکیبی وجود دارد. همه اینها شرکت LLC مدیر املاک بود که توسط فروشنده تأمین مالی می شد و بسیار عالی بود. جای تعجب نیست که آنها به مداخله در کارها ادامه می دهند، زیرا آنها هنوز هم به شیوه هایی که من هرگز از آن آگاه نشدم، در این ساختمان علاقه دارند. جای تعجب نیست که این اجاره نامه در جایی نوشته شده است که آنها می توانند بلافاصله شروع به ساخت مکان پینت بال خود کنند، اما تا ماه مارس مجبور به پرداخت اجاره نیستند. بنابراین در حال حاضر من با مستاجری روبرو هستم که شروع به مسدود کردن بخشهایی از پارکینگ کرده است، حتی اگر اجارهنامه به وضوح میگوید که باید قبل از انجام کاری، طرحها را تأیید کنم. او می گوید، "خب، من با صاحبش صحبت می کنم" و من می گویم، "او مالک آن نیست. او دیگر کنترلی بر این ساختمان ندارد. انجام میدهم." این یک قطعه دیگر است.
در کل موضوع پینت بال، ما میتوانیم مسیر خرگوش را طی کنیم، اما من فقط به عنوان مدیر سابق املاک به مدیر دارایی من زنگ زد و دو بار در طول جدول زمانی که من اساساً به شهر گفتم برنامههای او را تأیید نکردهام، با پلیس تماس گرفتم. بهش اجازه نده سپس با اسپری روی درب کمد داخل ساختمان، ملک پینت بال فلان، منطقه 9 پینت بال نقاشی کرد. من می گویم، "کمد بخشی از اجاره شما نیست. تو ساختمان چیکار میکنی؟» بنابراین انواع معامله های عجیب و غریب وجود داشت. او شروع به ساخت و ساز در فضایی در داخل ساختمان کرد که برای آن مجوز نگرفت زیرا فکر می کرد این بخشی از اجاره است که او آن را دارد... بله.
دیوید:
باشه دیو بنابراین واقعیت اتفاق می افتد، همه چیز آشکار می شود. جری چکمه های شما روی زمین است که به شما کمک می کند تا به انتهای آن برسید. متوجه می شوید که اعداد جعلی وجود دارد، اجاره نامه های جعلی وجود دارد، این وضعیت رانت به مالکیت و اجاره برای خرید به هم ریخته و گیج شد. مدیر املاک برکنار شد. من می دانم که آنها به ملک سیل زدند و سپس سیم های برق را قطع کردند تا آنچه را که در جریان بود خراب کنند. جزئیات دیگری وجود دارد؟
دیوید:
آره یک سری چیزها همراه با همه چیزهای خرابکارانه دیگر که واقعاً هرگز در پرونده دادگاه آشکار نشدند، اما چیزهایی که واقعاً عجیب بودند و هرگز مطرح نشدند. بزرگترین چیزهایی که تا آنجا که " خرابکاری» یا هر چیزی که واقعاً در این مورد نقش داشت این است که تمام مواردی که در ابتدا در قرارداد ذکر کردم هرگز انجام نشد و هرگز پرداخت نشد. بنابراین، پس از گذشت صد روز از این موضوع، واحدها تمام نشده است، سقف انجام نشده است، تهویه مطبوع انجام نشده است، و این کارها باعث می شود مستاجران را ترک کنند یا فضا را نتوان اجاره کرد یا سقف را نشت کرد یا هر چیز دیگری. و این مرد 110,000 دلار، 120,000 دلار به من بدهکار است برای چیزهایی که در قرارداد انجام نشده است و پول را ارسال نکرده است، کاری با آن انجام نداده است، الحاقیه ای برای تغییر چیزی در توافقنامه امضا نمی کند. به جای آن از اجاره ماهانه خود صرف نظر کند یا به او پرداخت کند.
من دقیقاً در نقطهای هستم که واضح است، این شخص فقط سعی میکند اساساً این معامله را مخدوش کند تا هزینه اختیار اجارهام را حفظ کند و ادامه دهد، من را وادار به ادامه کار کند تا بتواند دوباره این کار را انجام دهد.
دیوید:
که نقض آشکار قرارداد است، اما خوشبختانه این موارد در قرارداد بود.
دیوید:
بله.
دیوید:
بنابراین شما کاری را که باید انجام می دادید انجام دادید و چهار ماه بعد این را به دادگاه آوردید. بالاخره چه زمانی به نتیجه رسیدید؟ آن روند دادگاه چگونه بود؟
دیوید:
چهار سال و بعد از مدتی تغییر، بالاخره حل شد. ما بایگانی کردیم، خوب، حدس می زنم چهار سال بعد از خرید. بنابراین حدس میزنم سه سال و نیم پس از تشکیل پرونده، چهار سال پس از خرید، حل شد. دلیل آن فقط کووید است. ما شروع کردیم و سپس تاریخ دادگاه یا تاریخ استیضاح، تاریخ محاکمه در سال 2020 داشتیم. مهلت های زیادی از دست رفته بود. من نمیدانم که طرف مقابل در تمام مدت محاکمه به یک ضربالاجل رسیده است. در واقع، طرف مقابل یک تودیع را از دست داد و قاضی در واقع آنها را وادار کرد تا برای وقت وکیل من بپردازند، که وکیل من گفت که او هرگز ندیده است، که قاضی در واقع از آنجایی که او وکیل بوده است، آن را اعطا می کند. بنابراین این چشم انداز نشان می دهد که آنها چند ضرب الاجل و به چه بهانه ای از دست داده اند. سپس به دلیل آن و اینکه چگونه موارد پشتیبان شده در سیستم دادگاه با همه همهگیریها و قوانین و موارد غیر حضوری و غیر حضوری قاضی، ما همچنان تحت فشار قرار میگرفتیم، زیرا ما مهمترین چیز در این زمینه نبودیم. اسکله.
دیوید:
بنابراین چهار سال از این، که درس بزرگی برای آموختن است که حتی زمانی که خود را در قرارداد پوشش میدهید، لزوماً به این معنی نیست که خوب هستید. زمانی که در یک معامله بد گرفتار می شوید یا یک معامله خوب خراب می شود یا هر طور که بخواهید این را توصیف کنید هنوز عواقب و بهایی وجود دارد که باید پرداخت کنید. بنابراین برخی از درس هایی که از این موضوع آموختید چه بود؟
دیوید:
چهار سال و حدود 40,000 هزینه حقوقی در طول مدتی که ما جبران کردیم، اما شما هنوز باید آن را تا زمانی که آن را جبران کنید، بگذرانید.
دیوید:
و باید امیدوار باشید که در حال جبران آن هستید. تضمینی نیست
دیوید:
آره این معتبر است. بنابراین باید بدانید که حق با شماست. روده شما باید در جای درست باشد. دروس زیادی، بسیار زیاد، اما بزرگ، همیشه از وکیل شما بخواهد هر چیزی را که غیرعادی است یا میتوانم بگویم بیشتر چیزها را بررسی کند، مخصوصاً هر قرارداد غیرعادی را که با آن سر و کار دارید. اگر موضوعی نیست که به طور منظم با آن سروکار دارید، از وکیل خود بخواهید آن را بررسی کند. تعداد دفعاتی که وکیلم به من گفته است که اگر او را بخواهم زودتر به چیزی نگاه کند، باعث صرفه جویی در پولم می شود... بله. من آن درس را بارها بیش از آنچه باید یاد می گرفتم یاد گرفته ام، اما این قطعاً بزرگترین یادگیری آن درس بود.
اجازه بدید ببینم. تعیین اهداف واحد من فکر میکنم بزرگ شدن فقط به این دلیل که میتوانید، تعیین یک هدف واحد، نمیخواهم بگویم که این یک چیز نفسانی است زیرا فکر میکنم داشتن اهداف خوب است، اما فکر نمیکنم فقط به این دلیل درگیر اهداف شوید. عدد باحال به نظر می رسد یک هدف درآمد غیرفعال تعیین کنید. یک هدف آزادی مالی تعیین کنید. یک هدف با ارزش خالص تعیین کنید. یک هدف شخصی تعیین کنید. اما من فکر میکنم موضوع درها و واحدها تبدیل به یک مسابقه فخرفروشی آنلاین میشود و مردم درگیر آن میشوند. من در آن مکیده شدم و فقط همین است که هست. من در آن نقطه از مسیر سرمایه گذاری خود هیچ کاری برای خرید این ساختمان نداشتم. من می گویم قطعه دیگر این است که وقتی ضربه ای به دهان می خورید مشت های خود را نکشید.
ما این را نگفتهایم، اما طی این پروسه چهار ساله، وقتی این را خریدم، فقط 12 در، دو ملک دیگر داشتم، و تا زمانی که این پرونده بسته شد، من از ارتش خارج شدهام، خالص میلیون دلاری ارزش دارد، از نظر مالی آزاد است، شغل دیگری را انتخاب نمی کند، بیش از صد درب. باز هم، این مهم نیست که درها، اما نکته این است که من ثابت ماندم. من به سرمایه گذاری ادامه دادم. اجازه ندادم من را از همه چیز منصرف کند، اما ساده ماندم. عقب کشیدم و شروع کردم به بازگشت به اصل. همیشه از تیم خود بخواهید تا از طریق معاملات، تیم آزمایش شده و واقعی، قدم بزند. همیشه از آنها بخواهید در همه چیز با شما قدم بردارند. فقط حرف طرف مقابل را قبول نکنید. از مدیر املاک خود بخواهید وارد شود. سپس من فکر می کنم این بزرگترین مورد است، و دیوید، شما قبلاً به آن اشاره کردید، یا شاید راب بود، ما قبلاً به طور خلاصه در مورد این صحبت کردیم، اما توافقات شفاهی را بلافاصله پس از ایجاد آنها مستند کنید.
خیلی چیزها بود که از این طریق با هم مذاکره کردیم و به دلیل فاصله زیاد با هم تماس تلفنی داشتیم. یک تماس تلفنی خواهیم داشت ما در مورد همه این چیزها مذاکره خواهیم کرد. کاری که من نتوانستم انجام دهم این بود که بلافاصله آن تماس تلفنی را با ایمیلی دنبال کردم که میگفت: «هی، امروز تماس عالی است. ما در مورد X، Y، Z صحبت کردیم. لطفاً پاسخ دهید و تأیید کنید که این همان چیزی است که ما با آن موافقت کردهایم." بنابراین وقتی وارد این همه آشفتگی شدیم، هنوز چیزهایی وجود دارد که من نتوانستم آنها را مطرح کنم زیرا هرگز تأییدیه کتبی دریافت نکردم که با آن موافقت کرده ایم.
دیوید:
چنین نکته خوبی این موضوع همیشه در مورد فروش املاک و مستغلات مطرح می شود که در آن نمایندگان گفتگو خواهند کرد. یک نماینده چیزی می گوید. دیگری به مشتری می گوید. هرگز در قرارداد قرار نمی گیرد. حتی در ایمیل هم قرار نمی گیرد. معلوم میشود که یک طرف نمیخواهد اینطور باشد و آنها به راحتی آن را فراموش میکنند که گفته نشده است یا ادعا میکنند که گفته نشده است و حالا مردم به دلیل عصبانیت از طریق پیامهای متنی یا اقدام به ترور شخصیت میکنند. فقط مهم نیست چه چیزی گفته می شود. مهم این است که چه چیزی ثبت شده است. اگر نوشته نشده باشد، وجود ندارد. خوشحالم که این درس را در اوایل کار خود آموختید و می توانید آن را با دیگران به اشتراک بگذارید زیرا می دانم که اکثریت قریب به اتفاق مردم ساده لوح بودند. ما این را گفتند که در مغز من به عنوان اصطلاحی که توافق کرده ایم ثبت می شود. شما طوری جلو میروید که انگار همینطور است و بعد وقتی طرف مقابل متوجه میشود که از این کار خوشش نمیآید، ادعا میکند که گفته نشده است و کاری نمیتوانید انجام دهید.
غارت:
آره من همچنین می گویم، دیوید پر، شما گفتید که کاری برای خرید این معامله ندارید. من نمی دانم که آیا این را باور دارم یا نه. اگر سه تا زیر کمربند داشتید و آماده و هیجان زده بودید که این کار را انجام دهید... من فکر می کنم که املاک و مستغلات باید کمی شما را بترساند و باعث شود ما در موقعیت های ناراحت کننده ای قرار بگیریم. بدیهی است که این یکی آنطور که قرار بود، آنطور که در نظر گرفته شده بود، کار نکرد، اما سناریوهای زیادی وجود دارد که در آن ها نتیجه می گرفت و این واقعیت که نشد، من هرگز نمی خواهم احساس می کنید اشتباهی را مرتکب شده اید که نباید به خودتان باور می کردید. در نهایت، من فکر می کنم شما درس های خوبی از این موضوع دارید. معلومه که برگشتی الان داری لهش میکنی راستش را بخواهید، احتمالاً دلیل اینکه اکنون آن را خرد می کنید، از همه چیزهایی است که از این معامله یاد گرفتید. بنابراین به نظر من همیشه اندکی نقره وجود دارد.
دیوید:
این یک نکته معتبر است. زیرا اگر این به همان شکلی که تمام شد به پایان نمی رسید، به خوبی ممکن بود. اگر این معامله ای بود که در واقع در مقابل من تنظیم شده بود و نه آنگونه که می خواهیم به آنچه پرونده دادگاه می گوید برسیم، بله.
دیوید:
آره خیلی آسان است که به اینها نگاه کنید و بگویید ببینید، به همین دلیل است که نباید املاک و مستغلات انجام دهید زیرا ممکن است کارها به درستی پیش برود. شما نمی توانید با آن اشتباه کنید. شما فقط باید هر تلاشی را که انجام می دهید بپذیرید. اگر اسنوبورد است، روی اسنوبرد می افتید. اگر وزنه برداری باشد، عضله ای را می کشید. اگر این یک ورزش باشد، در یک زمان، شما گردش مالی ایجاد می کنید. این بدان معنا نیست که شما نباید ورزش کنید. این بدان معنی است که شما از نحوه اشتباه خود یاد می گیرید. شما بهتر می شوید و جلو می روید و امتیازاتی که در آینده کسب می کنید بسیار بهتر از این است که اصلاً بازی نکرده باشید. بنابراین، راب، برای اشاره به آن متشکرم. خب بله، این دعوای قضایی چگونه به نتیجه رسید؟
دیوید:
آره میخواستم بگم ما فقط یک ساعت فرصت داریم، بنابراین واضح است که این داستان دیوانهکنندهتر از آن چیزی است که میتوانستیم وارد آن شویم. اگر کسی واقعاً میخواهد جزئیات را بررسی کند، به تهیهکننده گفتم و فکر میکنم آنها میخواهند به یادداشتهای پرونده در زیر پیوند دهند، جایی که میتوانید سوابق عمومی پرونده دادگاه را به دست آورید، زیرا من کاملاً باحال هستم. با توجه به این که آن را به دلیل سابقه عمومی، پس چرا که نه؟ ما بردیم، دست پایین. اساساً ما کامل شدیم. ما پول خود را پس گرفتیم، سود نزدیک در طول دوره زمانی، که به جز تمام چهار سال استرس و سردرد، یک برد است، اما اساساً یک آموزش رایگان در حقوق. ما بردیم. چهار مورد وجود داشت که ما به خاطر آنها شکایت کردیم و سه مورد از آنها را بردیم و مورد چهارم اساساً ... بنابراین در اینجا نحوه شروع آن است.
برنده نقض قرارداد شدیم. به ما تعلق گرفت. تقلب تقلبی به ما تعلق گرفت. اظهار اشتباه سهل انگاری به ما داده شد. سپس مورد چهارم غنیسازی ناعادلانه بود، اما از گنجاندن آن در محاکمه منع شد زیرا به نظر میرسید که یک توافق قراردادی وجود دارد. اگر ما در نقض قرارداد پیروز نمی شدیم، زیرا به نظر می رسید قراردادی وجود ندارد، آنگاه وارد این حساب می شدیم. در نهایت، اساساً به عنوان پخش میشود، و میتوانید قرارداد را بخوانید و تمام نظرات داور و همه چیز را بخوانید، و بسیار دیوانهکننده میشود، اما اساساً همانطور که ما کاری را که باید انجام میدادیم، آنها انجام دادند. t، بنابراین ما کامل شدیم.
دیوید:
واقعا درس های خوبی وجود دارد.
غارت:
از شنیدنش خوشحالم مرد خوشحالم که اومدی بیرون تو کامل شدی آیا در همه اینها غرامت بیشتر بود؟ می دانم که گفتی وقت وکالتت جبران شد، اما آیا لااقل برای شاید کمی جلوتر جلو آمدی یا نه؟ آیا واقعاً اینطور نیست -
دیوید:
در طول دوره زمانی مبلغی بهره تعلق داشت. چه کسی می داند که آیا با تورم همگام است یا خیر؟ من ریاضی را انجام نداده ام
غارت:
این چیزی است.
دیوید:
چیزی است که اخیراً در قالبها و رسانههای مختلف زیاد گفتهام. می توان از شما پول گرفت. شما می توانید هر تصمیمی را به بهترین شکل ممکن بگیرید و همه چیز ممکن است اشتباه پیش برود. در این مورد، یک فروشنده بی وجدان معامله شما را خراب کرد. ما معاملات را تجزیه و تحلیل می کنیم، ما افراد را تجزیه و تحلیل نمی کنیم. رسیدن به نقطهای که میتوانستید آن را ببینید، بسیار دشوار است. موارد بسیار دیگری وجود دارد که اشتباهاتی رخ می دهد که نمی توان از آنها اجتناب کرد، گاهی اوقات فقط به دلیل شانس خام و گاهی اوقات از بی تجربگی. شما می توانید پول را از دست بدهید. چیزهایی که از طریق این تجربیات یاد می گیرید برای همیشه با شما خواهد ماند و آن ها می توانند در آینده به پول بسیار بیشتری تبدیل شوند، به همین دلیل است که من به مردم می گویم که بر یادگیری تمرکز کنند تا کسب درآمد. اما دانشی که از طریق انجام این معامله به دست آوردهاید، به شما اعتماد به نفس، مهارتها، رویکردها و قرار دادن سیستمها را میدهد.
شما هرگز جری را زودتر وارد معامله نخواهید کرد. دیگر هرگز وکلا را در چنین معامله ای وارد نخواهید کرد. این به شما این امکان را میدهد که اعتماد به نفس داشته باشید تا به یک دسته از معاملات بزرگتر، که در آینده خواهد داشت، برسید، و این درسی است که من دوست دارم همه از این موضوع بگیرند. من همچنین می خواهم از شما تشکر کنم که فقط پیراهن خود را عقب کشیدید و زگیل ها را به اشتراک گذاشتید زیرا همیشه در مورد معاملات خوب می شنویم. ما همیشه در مورد موارد خشن نمی شنویم. اکنون، قبل از اینکه بروید، چون میخواهم شما را به عقب برگردانم تا داستان سرمایهگذاری کامل خود را در زمان دیگری دریافت کنید، میخواهم بگویم که این ویژگی همچنان یک آیتم خطی در صفحهگسترده ردیابی دارایی شما است. هیچ عددی در آن آیتم خط وجود ندارد، اما چند کلمه وجود دارد. آیا میتوانید به ما بگویید که چرا آن را نگه میدارید، با اینکه اکنون کاملاً از کتابهایتان خارج شده است؟
دیوید:
آیا در حال حاضر به طور تصادفی به آن آیتم خط نگاه می کنید؟
دیوید:
ممکن است ابزار و منابعی داشته باشم یا نداشته باشم. من یک نیروی دریایی نبودم، اما در اینجا ابزارهای دیگری نیز دارم.
دیوید:
آه، اگر جلوی شما باشد، می توانید آن را بخوانید زیرا من آن را بالا نیاوردم.
دیوید:
اوه، من می توانم بخوانم، بله، اما دوست دارم شما آن را بخوانید و سپس می خواهم دلیل آن را به ما بگویید.
دیوید:
اجازه دهید آن را بالا بکشم تا بتوانم آن را بخوانم، مطمئن شوید که در واقع کلمات را درست گفته ام. در غیر این صورت، آن را ندارد
دیوید:
اگر دوست داشته باشید کلمات را برای شما می خوانم و شما می توانید آن را تفسیر کنید.
دیوید:
باشه. این در ردیاب دارایی من است که در ردیاب دارایی خالص من است که هر ماه به روز می کنم، به نظر من مهمترین معیار برای ردیابی. می گوید: «دیگر وجود ندارد. فقط آن را به عنوان خاطره ای از دعوای پیروز شده و درس های آموخته شده اینجا گذاشتم.» دقیقاً به همین دلیل آنجاست، زیرا میخواهم همیشه روی ردیاب اموال من باشد. رنگ آن متفاوت از هر ملک دیگری است که روی ردیاب من هایلایت شده است، به طوری که هر بار که معامله خود را انجام می دهم و سهام و بدهی را انجام می دهم و اموال خود و یدا یدا را ردیابی می کنم، این فقط همیشه یک یادآوری است.
غارت:
من آن را دوست دارم، رفیق. متشکرم. من واقعاً از شما تشکر می کنم زیرا واضح است که شما آن را خرد می کنید. شما یک فرد کارکشته هستید شما یکی از دوستان خانواده BP هستید و من می دانم که آمدن و گفتن این نوع داستان ها واقعاً سخت است، اما باور کنید وقتی می گویم این به بسیاری از افرادی که اشتباه کرده اند و نمی بخشند کمک کرده است. خودشان برای آن شما به وضوح از این حرکت کرده اید و از آن درس گرفته اید و من فکر می کنم بسیاری از مردم واقعاً می توانند متوجه شوند که گاهی اوقات ما اشتباه می کنیم. باحاله از آن بهتر می شویم. ما آنها را به یاد می آوریم. ما از آن درس ها درس می گیریم و بهتر می شویم.
دیوید:
خیلی خوب. خوب، متشکرم، دیو. ما کمی رفتیم، پس شما را از اینجا بیرون می آوریم. آخرین کلمه قبل از اینکه شما را رها کنیم؟ چگونه مردم می توانند درباره شما اطلاعات بیشتری کسب کنند؟
دیوید:
آره من در واقع فقط این را ایجاد کردم. این اولین بار است که قرار است این کار انجام شود، بنابراین من هیجان زده هستم. من عاشق BiggerPockets هستم. این در واقع از طرف یکی از دوستان مشترک ما این ایده را برای این URL به من داده است. من نمی دانم. من هرگز نمی دانم وقتی در پادکست صحبت می کنم اینجا چه بگویم. من می خواستم یک نسخه رایگان از کتابم را تقدیم کنم. من کتابی نوشتم، بدون راهنمای BS برای زندگی نظامی برای سربازان یا دامپزشک. بنابراین، اگر شما یک سرباز یا یک دامپزشک هستید و به این گوش میدهید، زمانی که من دوباره به آنجا برگردم، بیشتر در مورد همه چیزهای نظامی صحبت خواهیم کرد، اما من فقط میخواهم آن را تقدیم کنم. اگر یک نسخه رایگان از کتاب میخواهید یا یکی از اعضای خدمات یا یک دامپزشک را میشناسید و یک نسخه رایگان از کتاب میخواهید، بهترین راه برای دستیابی به من و این صفحه تمام مطالب رسانههای اجتماعی من را دارد، رفتن به و این چیزی است که من در مورد آن هیجان زده هستم، thebestpodcastguest.com، و شما می توانید آن کتاب رایگان را دانلود کنید.
دیوید:
جالبه. این واقعاً خوب است. راب، تو چطور؟ چگونه مردم می توانند درباره شما و آن ذهن زیبا، خلاق و شگفت انگیز شما اطلاعات بیشتری کسب کنند؟
غارت:
میتوانید من را در YouTube @Robuilt، Instagram @robuilt پیدا کنید و تمام. تو چطور؟
دیوید:
من @davidgreene24 هستم تقریباً در همه جا، از جمله YouTube. من همچنین یک وبسایت جدید دارم که تقریباً با پخش این برنامه منتشر میشود، فکر میکنم davidgreene24.com. خیلی خب، ما به تو اجازه می دهیم از اینجا بروی، دیو. قدر زمان خود را بدانید با تشکر از شما برای به اشتراک گذاری این داستان. ما در آینده به شما کمک خواهیم کرد. این دیوید گرین برای راب است، حقوق پرداخت شده را با دقت انجام می دهد، عباسولو امضا می کند.
قسمت را اینجا ببینید
به ما کمک کنید!
با گذاشتن امتیاز و بررسی به ما کمک کنید تا به شنوندگان جدید در iTunes دسترسی پیدا کنیم! فقط 30 ثانیه طول می کشد و دستورالعمل ها را می توان پیدا کرد اینجا کلیک نمایید. با تشکر! ما واقعا از آن قدردانی می کنیم!
در این قسمت ما پوشش می دهیم:
- تله "درهای بیشتر". و چرا مقیاس بزرگتر همیشه بهترین حرکت نیست
- گزینه های اجاره توضیح داده شده و چرا یک فروشنده ریسک امضای آن را دارد
- املاک با کاربری مختلط و جریان های متعدد درآمد که از یک ملک می آیند
- چرا باید همیشه تیم خود را وارد معامله کنید قبل از امضای قرارداد
- پرچم های قرمز دیوید از دست رفت که همیشه باید هنگام خرید ملک جدید مراقب آن باشید
- بردن فروشنده به دادگاه و اگر متوجه شدید که در معامله شما تقلبی وجود دارد، چه کاری انجام دهید
- چرا خریداران (و فروشندگان) باهوش همیشه همه چیز را مستند کنید در یک مذاکره گفت
- و So خیلی بیشتر!
پیوندهایی از نمایش
کتاب ذکر شده در نمایش
ارتباط با دیوید پر:
آیا میخواهید در مورد حامیان مالی امروز بیشتر بدانید یا خودتان شریک BiggerPockets شوید؟ ما را بررسی کنید صفحه حامی!
یادداشت توسط BiggerPockets: اینها نظرات نوشته شده توسط نویسنده هستند و لزوماً نظرات BiggerPockets را نشان نمی دهند.
- محتوای مبتنی بر SEO و توزیع روابط عمومی. امروز تقویت شوید.
- پلاتوبلاک چین. Web3 Metaverse Intelligence. دانش تقویت شده دسترسی به اینجا.
- منبع: https://www.biggerpockets.com/blog/real-estate-734
- 000
- 10
- 100
- 2020
- 39
- 7
- 9
- a
- توانایی
- قادر
- درباره ما
- در مورد IT
- بالاتر
- مطلق
- کاملا
- پذیرفتن
- حساب
- حسابداری (Accounting)
- دقیق
- در میان
- واقعا
- می افزاید:
- بالغ
- ماجرا
- نصیحت
- موثر بر
- افغانستان
- پس از
- عامل
- عاملان
- توافق
- موافقت نامه
- پیش
- Airbnb
- هشدار
- معرفی
- اجازه می دهد تا
- قبلا
- جایگزین
- همیشه
- در میان
- مقدار
- تحلیل
- تجزیه و تحلیل
- و
- ناشناس
- دیگر
- هر کس
- هر جا
- جدا
- آپارتمان
- نرم افزار
- جذاب
- اپل
- قدردانی
- رویکردها
- تصویب
- تایید کرد
- محدوده
- دور و بر
- ظاهر
- دارایی
- مرتبط است
- تلاشها
- توجه
- وکیل
- حضار
- نویسنده
- اجتناب از
- اجتناب کنید
- جایزه
- اهدا
- به عقب
- حمایت کرد
- زمینه
- پشتیبان گیری
- بد
- توپ
- بانک
- حساب بانکی
- بانک دار
- ورشکسته
- اساسا
- مبانی
- اساس
- BAT
- خوشگل
- زیرا
- تبدیل شدن به
- قبل از
- شروع
- بودن
- باور
- اعتقاد بر این
- زنگ ها
- در زیر
- سود
- مزایای
- بهترین
- بهتر
- میان
- نوشیدنی ها
- بزرگ
- بزرگتر
- بزرگترین
- بیت
- شعله ور
- مسدود کردن
- کتاب
- کتاب
- چکمه های
- مرز
- BOSS
- پایین
- خریداری شده
- جعبه
- BP
- مغز
- براندون
- برنج
- شکاف
- بطور خلاصه
- به ارمغان بیاورد
- آوردن
- شکست
- آورده
- اشکال
- ساختن
- بنا
- ساخته
- دسته
- اتوبوس
- کسب و کار
- کسب و کار
- خرید
- خریداران
- خریداری کردن
- صدا
- ندای
- بازی Call of Duty
- نام
- فراخوانی
- تماس ها
- می توانید دریافت کنید
- نمی توان
- کلاه لبه دار
- ظرفیت
- کاریابی
- حمل
- مورد
- موارد
- پول دادن و سكس - پول دادن و كس كردن
- جریان نقدی
- گرفتار
- علت
- باعث می شود
- سقف
- معین
- شانس
- تغییر دادن
- صراف
- شخصیت
- بررسی
- را انتخاب کنید
- را انتخاب
- موقعیت
- شهر:
- ادعا
- تمیز کاری
- واضح
- به وضوح
- مشتری
- نزدیک
- بسته
- بسته
- مشترک
- رنگ
- COM
- مبارزه با
- بیا
- آینده
- نظرات
- تجاری
- شرکت
- جبران شد
- جبران
- کامل
- تکمیل شده
- به طور کامل
- بغرنج
- طرح
- نگرانی ها
- شرط
- اعتماد به نفس
- تکرار
- اشتباه
- گیج کننده
- گیجی
- عواقب
- در نظر بگیرید
- با توجه به
- در نظر می گیرد
- استوار
- ساخت و ساز
- مشاوره
- زمینه
- قرارداد
- پیمانکاران
- قرارداد
- کنترل
- گفتگو
- گفتگو
- مبدل
- سرد
- گوشه
- اصلاح شده
- هزینه
- میتوانست
- مقابله با
- زن و شوهر
- دوره
- دادگاه
- پوشش
- کاوید
- ایجاد
- ایجاد شده
- خالق
- جرم
- سفر دریایی
- جاری
- برش
- داده ها
- تاریخ
- مورخ
- دیو
- داود
- روز
- روز
- مقدار
- معامله
- معاملات
- بدهی
- مصمم
- تصمیم
- تصمیم گیری
- تصمیم گیری
- عمیق
- شیرجه عمیق
- قطعا
- سپرده
- توصیف
- نابود شده
- جزئیات
- DID
- تفاوت
- مختلف
- تمایز
- مشکل
- مشکلات
- DIG
- سخت کوشی
- مستقیما
- بحث کردیم
- نمایش دادن
- فاصله
- ناحیه
- دکتر
- سند
- نمی کند
- عمل
- آیا
- توسط
- درب
- پایین
- دانلود
- سقوط
- پیش نویس
- درام
- کشیده شده
- کاهش یافته است
- رها کردن
- موادی که موقتا برای استعمال انبار میشود
- مرگ
- هر
- پیش از آن
- در اوایل
- سود
- اکوسیستم
- آموزش
- هر دو
- پست الکترونیک
- کارکنان
- رویارویی
- به پایان می رسد
- اجرای
- لذت بردن
- کافی
- تمام
- به طور کامل
- انصاف
- به خصوص
- اساسا
- تاسیس
- املاک
- اتر (ETH)
- ارزیابی
- حتی
- در نهایت
- تا کنون
- هر
- هر کس
- همه چیز
- کاملا
- مثال ها
- جز
- برانگیخته
- هیجان
- اجرا کردن
- اعدام
- انتظار می رود
- تجارب
- منفجر می شود
- اضافی
- ناموفق
- سقوط
- سقوط
- آشنا
- خانواده
- پنکه
- بسیار
- محبوب
- پرداخت
- هزینه
- پا
- همکار
- زن
- کمی از
- مبارزه با
- شکل
- پرونده
- بایگانی
- سرانجام
- مالی
- به لحاظ مالی
- تامین مالی
- پیدا کردن
- پیدا کردن
- پایان
- پایان
- آتش سوزی
- تیر
- نام خانوادگی
- بار اول
- سازگاری
- پرچم ها
- فلیپ
- طبقه
- طبقه
- جریان
- جریانها
- تمرکز
- به دنبال
- برای همیشه
- چنگال
- سابق
- فرمول
- به جلو
- یافت
- پایه
- چهارم
- FRAME
- چارچوب
- تقلب
- جعلی
- رایگان
- آزادی
- دوست
- از جانب
- جلو
- کامل
- سرگرمی
- بودجه
- خنده دار
- آینده
- کهکشان
- قمار
- بازی
- تغییر دهنده ی بازی
- ثروت نسلی
- دریافت کنید
- گرفتن
- دادن
- دادن
- Go
- هدف
- اهداف
- می رود
- gofundme
- رفتن
- خوب
- درجه
- کمک های مالی
- بزرگ
- سبز
- درشت
- زمین
- تضمین شده
- مهمان
- راهنمایی
- اسلحه ها
- مرد
- هک
- نیم
- سالن
- دست ها
- آویزان کردن
- رخ دادن
- اتفاق افتاده است
- اتفاق می افتد
- اتفاق می افتد
- خوشحال
- سخت
- داشتن
- هاوایی
- سر
- سردرد
- شنیدن
- شنیده
- شنوایی
- قلب
- کمک کرد
- کمک
- کمک می کند
- اینجا کلیک نمایید
- قهرمان
- پنهان
- بالاتر
- نماد
- برجسته
- واپس نگری
- استخدام
- استخدام
- استخدام
- تاریخ
- اصابت
- بازدید
- نگه داشتن
- برگزاری
- صادقانه
- امید
- میزبان
- میزبانی وب
- HOT
- ساعت ها
- خانه
- چگونه
- اما
- HTTPS
- بزرگ
- بشریت
- صدمه
- hvac
- من می خواهم
- اندیشه
- شناسایی
- بلافاصله
- مهم
- in
- نادرست
- مشوق
- مشمول
- از جمله
- درآمد
- افزایش
- افزایش
- تورم
- تأثیرگذار
- اطلاعات
- اطلاعات
- اول
- اینسان
- اینستگرام
- در عوض
- دستورالعمل
- ابزار
- اینتل
- علاقه
- نرخ بهره
- جالب
- داخلی
- تقاطع
- بین ستارهای
- مصاحبه
- پیچیدگی ها
- معرفی
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذار
- سرمایه گذاران
- دعوت
- گرفتار
- طعنه آمیز
- جزایر
- موضوع
- مسائل
- IT
- خود
- آیتونز
- کار
- جانسون
- قاضی
- نگاه داشتن
- بچه
- بچه ها
- نوع
- دانستن
- دانش
- شناخته شده
- زمین
- بزرگترین
- نام
- قانون
- اجرای قانون
- طرح دعوی در دادگاه
- وکیل
- وکلا
- برجسته
- نشت
- یاد گرفتن
- آموخته
- یادگیری
- ترک کردن
- ترک
- رهبری
- قانونی
- Legit
- درس
- درس
- درس های آموخته شده
- LG
- زندگی
- سبک
- لاین
- ارتباط دادن
- استماع
- کوچک
- LLC
- تدارکات
- طولانی
- دیگر
- نگاه کنيد
- شبیه
- نگاه
- به دنبال
- مطالب
- از دست دادن
- شکست
- خیلی
- عشق
- شانس
- ساخته
- نگهداری
- عمده
- اکثریت
- ساخت
- پول را
- ساخت
- مرد
- اداره می شود
- مدیریت
- مدیر
- مدیران
- بسیاری
- بسیاری از مردم
- مارس
- نیروی دریایی
- علامت
- بازار
- عظیم
- مسابقه
- ریاضی
- ماده
- مسائل
- معنی
- به معنی
- رسانه ها
- عضو
- اعضا
- حافظه
- ذکر شده
- شایستگی
- پیام
- پیام
- روش
- متری
- قدرت
- نقاط عطف
- نظامی
- میلیون
- میلیونر
- ذهن
- خردسال
- دقیقه
- گم
- اشتباه
- اشتباهات
- کاهش
- مخلوط
- مدل
- لحظه
- پول
- ماه
- ماهیانه
- ماه
- بیش
- رهن
- اکثر
- دهان
- حرکت
- چندگانه
- قتل
- متقابل
- راز
- نام
- لزوما
- نیاز
- ضروری
- خالص
- شبکه
- جدید
- اخبار
- بعد
- طبیعی
- یادداشت
- عدد
- تعداد
- هدف
- ارائه شده
- دفتر
- رسمی
- خوب
- قدیمی
- ONE
- یک سوم
- آنلاین
- افتتاح
- عمل
- نظر
- دیدگاه ها
- فرصت ها
- فرصت
- گزینه
- گزینه
- سفارش
- اصلی
- دیگر
- در غیر این صورت
- خارج از منزل
- خارج از
- به طور کلی
- غلبه بر
- خود
- متعلق به
- مالک
- صدف
- پرداخت
- دردناک
- بیماری همه گیر
- پارک
- پارکینگ
- بخش
- شریک
- بخش
- حزب
- غیر فعال
- درآمد غیر فعال
- گذشته
- مسیر
- پرداخت
- پرداخت
- پرداخت
- مداد
- مردم
- کامل
- انجام دادن
- دوره
- شخص
- شخصی
- شخصیت ها
- شخصیت
- چشم انداز
- تلفن
- تماس تلفنی
- قطعه
- خط لوله
- محل
- برنامه
- برنامه
- افلاطون
- هوش داده افلاطون
- PlatoData
- بازی
- بازی
- بازیکن
- بازی
- لطفا
- پادکست
- پــادکـست
- نقطه
- نقطه
- پلیس
- پاپ
- محبوب
- مقام
- موقعیت
- پتانسیل
- ارائه شده
- زیبا
- قبلی
- قیمت
- اصلی
- شاید
- مشکل
- روند
- تهيه كننده
- پیش بینی
- ترویج
- اثبات
- پروانه
- املاک
- ویژگی
- عمومی
- کشیدن
- کشد
- خرید
- خریداری شده
- خرید
- هدف
- تحت فشار قرار دادند
- قرار دادن
- قرار می دهد
- قرار دادن
- سوال
- سوالات
- سریع
- خرگوش
- مسابقه
- رادیو
- آهنگ
- باران
- نادر
- نرخ
- رتبه
- خام
- RE
- رسیدن به
- رسیده
- رسیدن به
- خواندن
- اماده
- واقعی
- معامله واقعی
- املاک و مستغلات
- واقع بینانه
- واقعیت
- تحقق بخشیدن
- متوجه
- دلیل
- دریافت
- توصیه
- رکورد
- ثبت
- قرمز
- پرچم های سرخ
- منظم
- ارتباط
- ارتباط
- روابط
- ماندن
- باقی مانده
- به یاد داشته باشید
- اجاره
- اجاره ای
- اجاره
- تکرار
- جایگزین کردن
- پاسخ
- گزارش
- گزارش ها
- نشان دادن
- ذخیره
- مسکونی
- منابع
- این فایل نقد می نویسید:
- غنی
- خلاص شدن از شر
- طلوع
- خطر
- خطرات
- جاده
- جاده ها
- سنگ
- راک استار بشم
- نورد
- سقف
- اتاق
- ریشه
- دور
- مسیر
- خراب کردن
- قانون
- قوانین
- دویدن
- در حال اجرا
- سعید
- حراجی
- همان
- صرفه جویی کردن
- زرنگ
- می گوید:
- مقیاس
- مقیاس گذاری
- سناریو
- سناریوها
- مدرسه
- حرکت شبیه چمچه زنی
- چاشنی
- دوم
- ثانیه
- بخش
- به نظر می رسید
- به نظر می رسد
- خود
- فروش
- فروشندگان
- حس
- سپتامبر
- سرویس
- تنظیم
- محیط
- مستقر
- هفت
- چند
- اشتراک گذاری
- سهام
- اشتراک
- کوتاه
- کوتاه مدت
- باید
- نشان
- نشان می دهد
- شخص وابسته
- امضاء
- امضاء شده
- قابل توجه
- امضای
- نقره
- مشابه
- ساده
- پس از
- تنها
- وضعیت
- شرایط
- ششم
- مهارت ها
- کند
- به آرامی
- So
- آگاهی
- رسانه های اجتماعی
- حل
- برخی از
- روزی
- کسی
- چیزی
- تاحدی
- سونی
- بزودی
- صدا
- منبع
- فضا
- فضاها
- به طور خاص
- صرف
- حامیان
- ورزش ها
- ورزش ها
- صفحه گسترده
- مربع
- صحنه
- ستاره
- شروع
- آغاز شده
- راه افتادن
- شروع می شود
- دولت
- اظهار داشت:
- ایالات
- ماندن
- ماند
- ستارگان
- گام
- چوب
- هنوز
- متوقف شد
- متوقف کردن
- داستان
- طوفان
- داستان
- جریان
- استحکام
- فشار
- استودیو
- قابل توجه
- موفقیت
- چنین
- شکایت
- خلاصه کردن
- فوق العاده
- ابرقدرت
- مفروض
- مسلما
- زنده ماندن
- سیستم
- سیستم های
- جدول
- گرفتن
- طول می کشد
- مصرف
- صحبت
- سخنگو
- مذاکرات
- مخزن
- مالیات
- عوارض
- چای
- تیم
- تکنیک
- می گوید
- مستاجر
- قوانین و مقررات
- شهادت داده شد
- تست
- La
- محوطه
- مبانی
- آینده
- اطلاعات
- منبع
- دولت
- جهان
- تئاتر
- شان
- خودشان
- آنجا.
- در آن
- چیز
- اشیاء
- فکر کردن
- تفکر
- سوم
- در این سال
- فکر
- سه
- از طریق
- سراسر
- زمان
- جدول زمانی
- بار
- نوک
- به
- امروز
- امروز
- با هم
- لحن
- هم
- بالا
- جمع
- کاملا
- لمس
- طرف
- مسیر
- پیگردی
- تجارت
- آموزش
- مسیر
- معامله
- رونوشت
- منتقل
- انتقال
- محاکمه
- درست
- اعتماد
- تبدیل
- حجم معاملات
- دو برابر
- پیچ و تاب ها
- انواع
- نوعی
- به طور معمول
- در نهایت
- زیر
- فهمیدن
- درک
- واحد
- واحد
- غیر معمول
- بروزرسانی
- بالا
- URL
- us
- استفاده کنید
- ارزشمند
- ارزیابی
- ارزش
- مختلف
- وسیع
- وگاس
- نسخه
- در مقابل
- آموزش و پرورش
- تصویری
- صدا
- آسیب پذیر
- صبر کنيد
- منتظر
- راه می رفت
- خواسته
- جنگ
- راه
- ثروت
- سایت اینترنتی
- عروسی
- هفته
- خوش آمد
- معروف
- چی
- چه شده است
- چه
- که
- در حین
- WHO
- اراده
- پیروزی
- در داخل
- بدون
- برنده شد
- شگفت انگیز
- چوبی
- کلمه
- کلمات
- مهاجرت کاری
- کار کردن
- مشغول به کار
- کارگر
- کار کردن
- با این نسخهها کار
- جهان
- جهان
- بدترین
- با ارزش
- خواهد بود
- وای
- پیچیده
- نوشتن
- کتبی
- اشتباه
- X
- سال
- سال
- جوان
- شما
- خودت
- یوتیوب
- زفیرنت