X
جریان داستان
مقاله های اخیر
در مقایسه با دنیای کاملاً آشفته امروزی، سال 1990 واقعاً در هیچ مقیاس معقولی از سالهایی که به خاطر بسپارید، رتبهبندی آنقدر بالا نخواهد بود. عراق صدام حسین با شروع جنگ خلیج فارس به کویت حمله خواهد کرد، اما سی و یک سال بعد هزینه های میراث آن به طور مطلق قسمت اصلی را از بین می برد و آن را به یک پاورقی تقریبا فراموش شده تبدیل می کند. یک انجمن عجیب، حداکثر.
رکود اقتصادی نیز وجود داشت که تقریباً همزمان با عملیات نظامی خارجی آغاز شد. این انقباض بیش از یک همبستگی در زمان نبود، اما به دنبال آن چیزی که نزدیک به یک دهه شکوفایی بینظیر و بیوقفه بود، انقباض خفیف و کوتاهی بود. در چشم انداز چرخه های تجاری تاریخی، رکود 1990-91 در انتهای هر فهرستی از مواردی است که باید به خاطر بسپارید.
با توجه به این موضوع، به نظر نمیرسد که توضیح خوبی برای اینکه چرا سال 1990 بهعنوان یک مرزبندی کاملاً شفاف بین آخرین بقایای تورم بزرگ و گوشت میانی به اصطلاح «اعتدال» بزرگ است، وجود ندارد. اسیک چیز قابل توجه پس از پایان دهه هشتاد تغییر کرده بود، این امر مسلم است.
اما چی؟
به طور طبیعی، ممکن است سوء ظن ها به خود رکود کشیده شود. تئوری اقتصادی بر این باور است که، منحنی فیلیپس و همه، افزایش سستی به معنای کاهش تورم است. کوتاه مدت، بله؛ بلند مدت، چطور؟
این معمای آزاردهندهای است که در طول این سه دهه، نظریه اقتصادی (کاپیتال «E») را گرفتار کرده است. به نظر می رسید که "علم" پشت تورم در طول فوران "عظمت" آن در دهه هفتاد حل شده است. در آن دهه، میلتون فریدمن، رابرت لوکاس، و بسیاری دیگر از مشاهیر جریان اصلی، تئوریهای قابل قبولی را در مورد اینکه تورم چگونه باید کار میکرد – و اینکه چگونه برای مدت طولانی رها شده بود تا اینقدر اشتباه پیش برود، توسعه دادند.
تئوری انتظارات بر تفکر جریان اصلی حاکم شد، تنها با ورود پل ولکر به فدرال رزرو به جای آرتور برنز که تقریباً جهانی مورد سرزنش قرار گرفته بود (با دلیل موجه) تقویت شد. برای بسیاری از اقتصاددانان و به ویژه کسانی که در بانک های مرکزی کار می کنند، ذکر نام ولکر تنها چیزی است که برای توضیح پایان متوسط تورم بزرگ ضروری است.
به عبارت دیگر، یک بانک مرکزی اختصاصی برای مبارزه با تورم نه تنها می تواند بر کوتاه مدت تأثیر بگذارد، بلکه می تواند تأثیر عمده ای بر انتظارات بلندمدت نیز داشته باشد. با برانگیختن نه یک بلکه دو رکود عمیق متوالی (دوباره شدن رکودهای 1980 و سپس 1981-82)، اما او این کار را انجام داد (به نظر میرسد هیچ کس واقعاً جزئیات دقیق را نمیداند، فقط زمانبندی همبستگی رکود با تداعیهای بیرونی سیاست پولی ولکر) ظاهراً این برتری تغییر ناپذیر مدیریت تکنوکراتیک ماهر را ایجاد کرد.
با فدرال رزرو مبارزه نکنید!
با این حال، آنچه بعد از بقیه دهه هشتاد دنبال شد، دقیقاً غیر تورمی نبود. برعکس، در چندین مقطع در طول دهه به نظر می رسید که پدیده تورم در حال بازگشت است. شاید معروف ترین (و پایین ترین میوه آویزان)، پل کروگمن، که برای شورای مشاوران اقتصادی پرزیدنت ریگان (بله، ریگان) کار می کرد، با همکاری لری سامرز (آن مرد) یادداشتی به نام بمب ساعتی تورم توصیه جدی به مارتین فلدشتاین.
بخش کلیدی آن:
“We believe that it is reasonable to expect a significant reacceleration of inflation in the near future. Much of the apparent progress against inflation has resulted from the temporary side effects of tight money….”
این زوج استدلال کردند که طرح اقتصادی ریگان «پنج درصد به افزایش قیمتهای مصرفکننده در آینده اضافه خواهد کرد».
در عوض، تورم بزرگ نتوانست برگردد، اما این بدان معنا نیست که تورم وجود ندارد. برعکس، میانگین تقریباً ثابت 4 درصد خواهد بود، نه عالی، تا زمانی که چیزی در وقایع 1990 و پس از آن تغییر کرد.
اما اگر کروگمن، سامرز، و بیشتر اعضای گروه ارتدوکس اقتصاددانان در مورد دهه هشتاد اشتباه میکردند، دهه نود آنها را مضاعف میکرد. همچنان تورم کمتر، تعدیل واقعی در قیمتهای مصرفکننده جهانی بدون هیچ دلیل واضح (یا ترکیبی از دلایل) که چرا چرخش تقویم از هشتاد و نه به نود میتواند بسیار مهم باشد.
ولکر، سپس گرین اسپن؟
بسیاری از آنها تعجب کردند و می خواهند که چگونه سیاست پولی مؤثری با هدف کنترل مردم انجام شده است انتظارات. به طور خلاصه، ولکر با «تاسیس» یک بانک مرکزی ضد تورم در حالی که هدف آن را نشان میدهد، میتواند به طور قابل اعتمادی دسترسی به قیمتهای مصرفکننده را محدود کند (حتی اگر بلافاصله این اتفاق نیفتاد؛ باز هم تورم جدی در دهه هشتاد وجود داشت، یک واقعیت مبهم بود. با مقایسه فوری با تورم غیر خدایی در دهه هفتاد گذشته).
پس شاید ولکر این انتظارات را ایجاد کرده بود قالب که به نظر می رسید قبل از اینکه به آلن گرینسپن، جانشین بلافصل او، کامل شود، نسبتاً خوب کار می کرد. تاریخ متعارف حتی در حال حاضر مهارت و مهارت زیادی را به آقای گرینسپن اختصاص می دهد، ابتدا در خلال سقوط 87، سپس بحران S&L، و در نهایت به او نشان دادن "موفق" اصلی هدف گذاری نرخ بهره برای خود رکود خفیف و موقت 1990-91 می دهد.
آیا سال 1990 سالی بود که این دکترین جدید سیاست پولی درخشانترین را نشان داد، به دنیا نشان داد که چگونه انجام میشد و در نتیجه سقف قیمتهای مصرفکننده را برای دهههای آینده کاهش داد؟
What convention gets wrong – to this day – is the “tight money” presumed of Volcker’s age. Money got tight as a matter of mistakes not policy and then it went در جای دیگر (این جایی است که من نقل قول رابرت روزا در سال 84 را در مورد "شبکه های جدید روابط بین بانکی" "فراتر از کنترل فدرال رزرو" به شما یادآوری می کنم.)
همانطور که هفته گذشته نوشتم که فقط سطح را خراشیده بودم (شروع با M1)، تکامل عظیم پولی از دهه XNUMX به بعد هرگز متوقف نشد، حتی اگر تورم قیمت مصرف کننده متوقف شود. در دهه هشتاد با گذار به سمت یک دولت بالغ، رشد پولی شروع به کشف جدیتر سایر مناطق دستنخورده فراتر از مرز ایالات متحده کرد. پول زیاد در دهه هفتاد به دنبال کالاهای بسیار کم بود، سپس پول زیاد فرصتهای غیرآمریکایی (و مالی بیشتر) را در دهه هشتاد دنبال میکرد.
سیستم دلار یورو یک دهه را سپری کرده بود تا اینکه درهای جهانی شدن واقعی را باز کند و گشاد کند، که در حدود سال 1990 قفل اقیانوسی از نیروی کار دست نخورده را باز کرده بود. دنگ در چین، اروپای شرقی، همه از سیل دلارهای یورو استقبال کردند.
با این حال، گرین اسپن با دوختن کت و شلوار زیبای خود از کتهای ولکر، به سرعت به عنوان «استرو» انتخاب شد. افسانه مبارزه با تورم فدرال رزرو (و سایر بانک های مرکزی مانند آن) به دلیل آنچه که همیشه از مدل های آن کنار گذاشته شده است - و آنچه که به ناچار در جای خود قرار داده شده است، در گفتمان جریان اصلی وجود داشته است.
اقتصاددانان به سادگی نمی توانند این تاریخ اقتصادی را بدون این افسانه توضیح دهند. هیچ راهی برای تطبیق واقعیت با مدلهای تعادلی آنها وجود ندارد، زیرا انتظارات در شرایط تورمی مرکزی نیستند. و انتظارات مؤثر سیاست پولی موتور فرضی آن خیرخواهی است.
در حالی که این ممکن است در طول آن «اعتدال» بزرگ به نظر قابل قبول باشد، اولاً به این دلیل بود که اقتصادهای ملی به عنوان جزایر مجزا عمل می کنند. که هیچ اقتصاد جهانی واقعی وجود ندارد، صرفاً یک کنفدراسیون سست از ملیت های تکه تکه با نفوذ اندک بین یا حتی یکی از دیگری وجود دارد. اگر تورم در ایالات متحده پایین باشد، فرض می شود که ایالات متحده باید مسئول آن باشد.
اما پس از آن جهانی بحران مالی 2007-09 "به نحوی" ظاهر شد و کاهش تورم جهانی و ویرانی اقتصادی بینظیر از دهه XNUMX را به همراه داشت. این علیرغم قابلیتهای عملکردی ادعایی یک بانک مرکزی تکنوکرات که عمیقاً در انتظارات بلندمدت عموم قرار دارد.
این نه تنها به جهانیان شواهد بسیار قوی نشان داد که بالاخره یک سیستم متصل به سطح جهانی وجود دارد، بلکه این افسانههای رایج در مورد بانکهای مرکزی و همچنین افسانهها را بیشتر و کاملاً دقیق آشکار کرد. انتظارات؟ چه کسی اهمیت می داد! پول لطفا
از آن زمان، QE پس از QE پس از QE به بازی تا انتظارات تورمی به طور ناگهانی فایده ای نداشت. با توجه به زمان کافی و انبوهی از شواهد مخالف، این شکست دائمی، اگر تنها ظن و ظن معمولی را برانگیخت کهچیزی باید با تئوری اقتصادی، به ویژه تورم و انتظارات، مغایرت داشته باشد.
ماه گذشته، جرمی راد از هیئت مدیره فدرال رزرو هنگامی که مقاله او سروصدای کمی به پا کرد. چرا فکر می کنیم که انتظارات تورمی برای تورم مهم است؟ (و آیا ما باید؟) همان چیزی که عنوان آن میگوید را مورد انتقاد قرار داد.
نمیخواهم خیلی سادهسازی کنم، اما اساساً اقتصاددانها به این انتظارات اعتقاد دارند، زیرا میخواهند اقتصاد سنجیشان بهنظر برسد، اما این کار را نمیکنند مگر اینکه حداقل بتوانند پاسخی برای تاریخچه تورم در اطراف سال 1990 داشته باشند. DSGE به این معادله دیگر نیاز دارد:
«آنچه که من معتقدم چنین پاسخی از دست میدهد [این که همه مدلها ذاتاً ناقص هستند] این است وجود تورم مورد انتظار در این مدل ها اساساً تنها توجیه این دیدگاه گسترده است که انتظارات واقعاً بر تورم تأثیر می گذارد. [تأکید اضافه شده است]
اقتصاددانان به آن اعتقاد دارند زیرا این تابع را در مدل های خود قرار می دهند، نه به این دلیل که هیچ مدرکی در دنیای واقعی وجود دارد. با آن، مدلهای آنها (تا سال 2007) میتوانستند با دادهها مطابقت داشته باشند (که اینطور نیست که قرار است کار کند). همانطور که آقای راد به دقت مستند می کند، شواهد تجربی برای انتظارات تورمی به طور جدی وجود ندارد - و همیشه بوده است!
و این مستقیماً به قلب سؤال اصلی می رود، هم تورم (به طور خاص) / اقتصاد (به طور کلی) و هم اینکه بانک های مرکزی چیست. واقعا انجام دادن. آیا افسانه ولکر ... واقعاً یک افسانه است؟
ثانیاً، این واقعیت که روند تصادفی تورم آخرین تغییر سطح پایدار خود را پس از رکود 1990-1991 نشان میدهد نیز مرتبط به نظر میرسد، زیرا نشان میدهد که «هرچه اتفاق افتاده» برای تورم ممکن است بیشتر به پایین نگهداشتن سطح واقعی آن مرتبط باشد. به هر «اعتباری» که فدرال رزرو پس از کاهش تورم ولکر به عنوان یک مبارزه کننده تورم به دست آورد.
به عبارت دیگر، آنچه راد می گوید این است که بانک مرکزی، به ویژه (به ویژه کسانی مانند برنانکه که عمداً به دنبال گره زدن سیاست پولی با «اعتدال» بزرگ بودند؛ نگاه کنید به: استوک و واتسون)، انتظارات را به عنوان راهی برای گرفتن اعتبار ابداع کرد. برای آنچه اتفاق افتاد به آن اجازه داد تا هر دو مدل جریان اصلی و همچنین اختناق خود را بر گفتمان کلی تداوم بخشد.
"و این آپوتئوز با حداقل شواهد مستقیم، بدون بررسی جایگزین هایی که ممکن است کار مشابهی را مطابق با حقایق موجود انجام دهند، و درون نگری صفر در مورد اینکه آیا استفاده از مفروضات خاص یا پیامدهای مشتق شده از یک نظری منطقی است رخ داده است. مدلی برای اطلاع رسانی به پیشینیان ما (مخصوصاً زمانی که مفروضات فرعی مدل بسیار باورنکردنی هستند و زمانی که پیشبینیهای روشنی که انجام میدهد به شدت با شواهد تجربی موجود در تضاد هستند).
با این حال، با توجه به همه اینها، حتی پس از انبوهی از شکستهای پولی که در آگوست 2007 آغاز شد، تنها اکنون کسی میایستد و امپراتور فدرال رزرو را عاری از هرگونه لباسی اعلام میکند. در هر صورت، میم "چاپ پول" امروز مانند همیشه زنده است.
مسلماً سؤالات معقولی در مورد هر تقارن فرضی وجود دارد. به این معنی که نظریه های انتظارات ممکن است به طور مستقیم از مبارزه با تورم برای طرف مقابل قابل ترجمه نباشند. حتی اگر سیاست پولی که از این چارچوب برای اعتبار گرفتن تورم پایین استفاده میکند، واقعاً بیسابقه باشد، ممکن است لزوماً آن را از طرف دیگر بیاعتبار کند. ساختتورم از هیچ
اما این یک شروع عالی نیست، اینطور است؟
و تنها با بررسی قطعات نظری بدتر می شود، به ویژه اینکه چگونه نظریه انتظارات سعی می کند (با استفاده از توهم پول) یک توصیه عملی از مکانیک اقتصاد واقعی را جمع آوری کند - چگونه برای مثال، آیا نیروی کار واقعاً این انتظارات را به عمل تبدیل می کند؟ راد تعجب می کند:
در شرایطی که تورم به طور متوسط کم است، به نظر می رسد نگرانی کمتری از جانب کارگران در مورد تغییرات هزینه زندگی وجود داشته باشد - یعنی نسبت کمتری از ترک کارها منعکس کننده تلاش کارگران برای جبران است. افزایش قیمت مصرف کننده با یافتن شغلی با درآمد بهتر. اما این یک داستان در مورد نتایج است، نه انتظارات.
این سؤالات به حجم فزاینده بورس تحصیلی اضافه می شود که دیدگاه غیرانتقادی قبلی از QE و سیاست های تورمی پس از بحران را که منحصراً به همان دستور کار دستکاری انتظارات بستگی دارد، کاهش می دهد. اقتصاددانان نه تنها هیچ مدرکی برای این موضوع ارائه نمیکنند، بلکه واقعاً نمیدانند چگونه آن را نشان میدهند خواهد بود اگر می توانست کار کند!
یا از سال 1990 تا 2007 سیاست پولی کاملاً درست و مؤثر بوده است، به دلایلی که فاقد شواهد و توضیح است، نه قبل از آن محدوده و نه اصلاً بعد از آن، یا باید حساب کاملاً جداگانه دیگری وجود داشته باشد که به جهش های بدون پشتوانه زیادی نیاز نداشته باشد. موضوعی که یک ضرورت ریاضی ابداع شده است.
چیزی که تحت کنترل فدرال رزرو نیست، ماهیتی پولی دارد و دامنه آن در سراسر جهان است.
هیچ کس نتوانسته است شواهدی را ارائه دهد که چگونه تاریخ ممکن است آنطور که همه میخواستند پیش برود، اما تقویت ایدئولوژی سفت و سخت از طریق اقتصاد و رسانههای مالی غیرانتقادی چند نسل را واداشت تا فقط «به فدرال رزرو اعتماد کنند». جمع بندی جرمی راد از این پشتیبانی و تأیید از دست رفته در اینجا مناسب است: «و در برخی موارد، احتمالاً توهم کنترل بیشتر از فقدان کنترل واقعی باعث ایجاد مشکلات می شود.»
که عدم تقارن QE بی اثر و بی ارزش است.
هر آنچه در مورد رفتار قیمت مصرف کننده در سال 2021 فکر می کنید، آن را داشته است نه به دلیل چاپ بیش از حد پول یا هر گونه پول دیگری بوده است، اما کاملاً قابل درک است که چرا بخش بسیار زیادی از مردم به هر حال اینگونه فکر می کنند و بیش از تعداد معدودی هنوز (به ویژه از نظر مالی) بر اساس آن افکار عمل کرده اند.
این حتی کاری نیست که فدرال رزرو انجام می دهد، یک واقعیت عملیاتی قبل از پل ولکر. آنها آن را می دانند، می دانند و بهتر می دانند که شما نمی دانید. تئوری انتظار هرگز چیزی بیش از یک سرپوش نبوده است، تلاش و شکست در پرکردن این خلأهای تورمی عظیم باقیمانده از تحولات پولی که حتی در زمان به عقب تر کشیده شده اند.
- 2021
- حساب
- عمل
- نصیحت
- مشاوران
- آلن
- معرفی
- ادعا شده
- اجازه دادن
- دور و بر
- اوت
- بانک
- بانک
- مرز
- کسب و کار
- تقویم
- سرمایه
- موارد
- علت
- ایجاد می شود
- بانک مرکزی
- بانک های مرکزی
- تعقیب
- چین
- تن پوش
- مصرف کننده
- هزینه
- شورا
- زن و شوهر
- سقوط
- اعتبار
- بحران
- منحنی
- داده ها
- روز
- فروکش
- DID
- اسناد و مدارک
- شرقی
- اروپای شرقی
- اقتصادی
- اقتصاد (Economics)
- اقتصاد
- موثر
- اروپا
- حوادث
- تکامل
- شکست
- تغذیه
- فدرال
- فدرال رزرو
- سرانجام
- مالی
- بحران مالی
- نام خانوادگی
- مناسب
- فراموش
- به جلو
- چارچوب
- رایگان
- تابع
- آینده
- جهانی
- اقتصاد جهانی
- خوب
- مغازه
- بزرگ
- در حال رشد
- رشد
- اینجا کلیک نمایید
- زیاد
- تاریخ
- نگه داشتن
- چگونه
- HTTPS
- تأثیر
- تورم
- نفوذ
- علاقه
- عراق
- IT
- کار
- کلید
- کار
- بزرگ
- سطح
- فهرست
- طولانی
- مسیر اصلی
- عمده
- مدیریت
- دست کاری
- گوشت
- رسانه ها
- الگوهای رفتاری
- نظامی
- مدل
- پول
- نزدیک
- شبکه
- اقیانوس
- چاپ افست
- باز کن
- فرصت ها
- دیگر
- کارایی
- سیاست
- سیاست
- پیش بینی
- رئيس جمهور
- قیمت
- اثبات
- عمومی
- کشیدن
- محدوده
- واقعیت
- دلایل
- بحران اقتصادی
- پاسخ
- REST
- رابرت
- دویدن
- مقیاس
- حس
- تنظیم
- تغییر
- کوتاه
- شل
- So
- Spot
- گسترش
- شروع
- دولت
- بهم زدن
- موجودی
- پشتیبانی
- سطح
- سیستم
- موقت
- منظره
- جهان
- TIE
- زمان
- us
- تایید
- چشم انداز
- حجم
- جنگ
- واتسون
- هفته
- WHO
- کلمات
- مهاجرت کاری
- جهان
- در سرتاسر جهان
- سال
- سال
- صفر