فرماندهی تئاتر باید بر اساس حوزه های قاره ای و دریایی و مرتبط با دشمنان مربوطه باشد.
توسط ژنرال پراکاش منون
هفته گذشته، من در مورد هدف قرار گرفتن هویت نظامی توسط مقامات غیرنظامی در چارچوب روابط نظامی-نظامی نوشتم. استدلال مطرح شده این بود که تأثیر هویت برهنه شده ارتش می تواند خود را در توصیه های نظامی آلوده نشان دهد. این به نوبه خود می تواند برای ملت هزینه گزافی داشته باشد. در واقع، این پدیده در لایه دیگری از مبارزه هویتی قرار گرفته است که سه سال پیش زمانی که دولت نارندرا مودی پست رئیس ستاد دفاع را ایجاد کرد و او را موظف کرد تا با ایجاد تئاتر/فرماندهی مشترک، نیروهای مسلح را بازسازی کند، عمیق تر شد. پس از آن، آنچه ظاهراً رخ داده است، تقویت تلاش‌های صیانت از خود به دلیل تهدیدات درک شده برای هویت فردی خدمات است که به طور سنتی مبتنی بر هویت زمین، دریا و هوا بوده است. ادغام از طریق تجدید ساختار با بادهای مخالفی مواجه است که ناشی از چنین تصوراتی است. نتیجه نهایی این است که فرماندهی تئاتر در هیچ جا دیده نمی شود.
بررسی ادراکات هر سرویس می‌تواند پویایی نیروهای در حال بازی را که موانعی برای یکپارچگی ایجاد می‌کنند، که هدف اصلی اصلاحات است، آشکار کند.
ارتش
هویت اساسی ارتش بر این مفهوم استوار است که برای کنترل زمین ضروری است. چنین کنترلی توسط سرباز با اسلحه اعمال می شود، البته با پشتیبانی طیفی از امکانات که می تواند شامل اطلاعات، قدرت آتش، تدارکات و غیره باشد. دفاع از مرزهای زمینی وسیع هند، نقش اصلی ارتش است. نیروی انسانی پایگاه اصلی منابع آن است که همواره با پیشرفت های فناوری در حوزه حفاظت، قدرت آتش، تحرک و ارتباطات تکمیل می شود. فناوری همچنین فرصت هایی را برای کاهش نیروی انسانی از طریق پیشرفت در اتوماسیون و روباتیک ایجاد می کند. اما با توجه به مرزهای زمینی وسیع و ماهیت دو دشمن اصلی، هنوز مشخص نیست که تا چه حد می‌توان نیروی انسانی را توسط هر آژانس فناوری جایگزین کرد.
برای ارتش، نیروی انسانی اساساً غیرقابل جایگزین است و چشم انداز هویت آن این است که تا آنجا که به جنگ زمینی مربوط می شود، بنابراین باید از تمام عناصر نظامی دیگر مانند نیروی هوایی برای حمایت از آن در اجرای نقش اصلی خود در دفاع از مرزهای زمینی استفاده شود.
نیروی هوایی
نیروی هوایی برای مدت طولانی هویت خود را به عنوان یک نیروی "استراتژیک" که دارای پتانسیل انعطاف پذیری، دسترسی، سرعت و مخرب بودن است، معرفی کرده است. نقش اصلی آن در مورد تضعیف ظرفیت استراتژیک دشمنان است که می تواند اهداف اقتصادی، سیاسی یا نظامی را شامل شود. پشتیبانی نزدیک از ارتش به عنوان یک وظیفه ثانویه در رده تاکتیکی تلقی می شود و به طور فزاینده ای با موشک های زمینی، توپخانه، هلیکوپترهای تهاجمی و هواپیماهای بدون سرنشین جایگزین می شود.
آنها برای مدت طولانی اعلام کرده اند که درک ناکافی از پتانسیل نیروی هوایی منجر به کمبودهای مزمن در توانایی رزمی شده است.
نقش آن در حوزه دریایی نیز به عنوان بازیگر اصلی در مناطقی که هواپیماهایش می‌توانند از فرودگاه‌های مستقر در سرزمین‌های جزیره‌ای یا بخش‌هایی از شبه جزیره هند عمل کنند، پیش‌بینی شده است. این دیدگاه اغلب با استدلال نیروی دریایی مبنی بر اینکه هوانوردی مبتنی بر ناو هواپیمابر ضروری است، در تضاد است، بنابراین باید برای دستیابی در اولویت قرار گیرد.
نیروی دریایی
نیروی دریایی پتانسیل استراتژیک هند را به دلیل نابینایی دریایی این کشور از لحاظ تاریخی تضعیف می کند. این کشور معتقد است که تا زمانی که منابع مالی لازم را فراهم کرده باشد، ظرفیت توسعه توان دریایی خود را دارد. تلاش‌های این سازمان برای به دست آوردن سهم بیشتری از بودجه دفاعی تاکنون موفقیت‌آمیز نبوده است و امیدوار است که تغییر به سیستم فرماندهی تئاتر به دلیل امکان‌پذیری فرآیند برنامه‌ریزی جامع‌تر و مبتنی بر دیدگاه استراتژیک گسترده‌تر، تسکین دهد. در مجموع، از نظر هویتی، احتمالا امیدوار است که هویتی که مدت ها سرکوب شده است، حق خود را بگیرد.
راه پیش رو
تغییر به سمت فرمان‌های تئاتر بدون تغییر در هر سرویس در رابطه با هویت خود که عمدتاً در سه جغرافیای زمین، دریا و هوا مستقر است امکان‌پذیر نیست. این تقاضا مربوط به تغییر در خودپنداره آنها است و در اصل در مورد کاهش حقوق مالکیت مفروض سه محیط است. ناتوانی در دستیابی به اجماع در مورد مفهوم سازی سیستم تئاتر احتمالاً نتیجه ای است که ریشه در این دارد که هر سرویس می خواهد هویت فردی خود را حفظ کند یا آن را تقویت کند. نیروی دریایی احتمالاً به آن به عنوان یک فرصت (منابع بیشتر) نگاه می کند. نیروی هوایی احساس خطر می کند (از دست دادن کنترل بر دارایی های نیروی هوایی). ارتش هم فرصت ها (کنترل بیشتر) و هم تهدید (از دست دادن نیروی انسانی) را می بیند.
از بحثی که تاکنون انجام شد، آشکار است که سه حوزه اختلاف وجود دارد. اولین مورد، معماری جغرافیایی فرماندهی تئاتر است. دوم، فرآیند برنامه ریزی نیرو. و سوم، کنترل عملیاتی و کاربرد دارایی های مختلف که توسط سرویس های مختلف اداره می شوند.
معماری جغرافیایی
فرماندهی تئاتر باید بر اساس حوزه های قاره ای و دریایی و مرتبط با دشمنان مربوطه باشد. همچنین اگر از نظر مفهومی پذیرفته شود که تئاترهای بزرگ در تعداد زیاد همکاری انعطاف پذیر بهتری را تسهیل می کنند، تصور دو تئاتر قاره ای (شمال و غربی) و دو تئاتر دریایی (شرق و غرب) دشوار نیست. نکته مهمی که باید در نظر داشت این است که تئاترها باید مسئولیت امنیت داخلی را نیز بر عهده بگیرند که باید کل زمین در محدوده تحت کنترل آنها را در بر گیرد.
مالکیت در مقابل مسئولیت
گام بعدی مقابله با مفهوم غالب مالکیت دامنه های جغرافیایی است. حقوق مالکیت هوای تعلق دائمی را به همراه دارد. در عمل، این بدان معناست که ارتش، نیروی دریایی و نیروی هوایی ادعای حقوق انحصاری بر این حوزه های جغرافیایی را دارند. آنچه در عوض مورد نیاز است تغییر مفهوم مسئولیت است که امکان برنامه ریزی مشترک بلند مدت و اجرای عملیات غیرمتمرکز را فراهم می کند.
برنامه ریزی مشترک بلند مدت
فرآیند برنامه ریزی مشترک بلندمدت برای تصمیم گیری از طریق اجماع در مورد تخصیص بودجه و منابع به سه سرویس کلیدی است. نقش CDS در دستیابی به اجماع بسیار مهم است. در حالت ایده‌آل، باید توسط یک استراتژی امنیت ملی، که متأسفانه حداقل در حوزه باز وجود ندارد، اطلاع رسانی شود. در غیاب آن، این یک نقص است اما نباید مانع نمایش باشد، زیرا تهدیدات سیاسی و نظامی آشکار است و ایجاد امکانات نظامی برای مقابله با آنها قابل تجسم است. اگر فرآیند برنامه ریزی مشترک اتخاذ شود، تا حدودی به کاهش ترس های موجود در خدمات در مورد تخصیص منابع به هر یک کمک می کند.
اجرای عملیات مشترک
برنامه ریزی و اجرای عملیاتی مشترک باید مفهوم "نقش های رهبری" را در بر گیرد. به جای مالکیت، باید بر نقش های اصلی هر سرویس بسته به زمینه تأکید شود. زمینه تعیین می کند که چه کسی قرار است چه نقشی را ایفا کند. این به استفاده از ابزارهای مناسب برای دستیابی به کار کمک می کند و نسبت به مالکیت بر اساس حوزه های جغرافیایی بی تفاوت است. بنابراین در صورت نیاز می توان از پهپادهای کنترل شده توسط ناوهای هواپیمابر برای هدف قرار دادن کشتی ها و همچنین اهداف داخلی استفاده کرد. از طرف دیگر، پهپادهای مستقر در زمین می توانند برای هدف قرار دادن کشتی ها یا اهداف داخلی استفاده شوند.
نیروی زمینی، دریایی و هوایی متعلق به هیچ تئاتری نیست، اما در عوض از طریق فرآیند برنامه‌ریزی عملیاتی مشترک متمرکز در سطوح مختلف که می‌تواند با اجرای غیرمتمرکز دنبال شود، به طور انعطاف‌پذیری مورد استفاده قرار می‌گیرد.
حیف است که اجازه دهیم مسائل هویت داخلی بین سه سرویس، سرعت مهم‌ترین اصلاحات ساختاری را به تاخیر بیندازند. این امر مستلزم آن است که رهبری نظامی دیدگاه خود را به قدرت نظامی تغییر دهد، نه اینکه به دیدگاهی که ریشه در نیروی زمینی، دریایی و هوایی دارد وابسته باشد. دیدگاه غیر حزبی از طرف هر سرویس برای دستیابی به همکاری عمیق، نیاز روز است.