با توجه به اینکه استیون کینگ یکی از محبوبترین نویسندگان جهان است، جای تعجب نیست که رمانها و داستانهای کوتاه او مرتباً در رسانههای دیگر اقتباس میشوند. چی is تعجب آور این است که چگونه اغلب آن نسخه های جدید یکنواخت می شوند. اقتباسهای خوب کینگ که نقاط قوت او را بهعنوان یک داستاننویس برجسته میکنند و در عین حال نقاط ضعف او را کماهمیت میسازند، معمولاً دیالوگهای بیش از حد و ناشیانه را مینویسند. اقتباسهای Bad King نقصها را حفظ میکنند و چیزهای بیشتری را اضافه میکنند، از اجراهای وحشتناک گرفته تا جلوههای ویژه ارزانقیمت و سرعتهای کند. سپس اقتباسهایی وجود دارند که در این میان قرار میگیرند، بازآفرینیهای بینظیر وفادارانه از مواد منبع که میتوانستند از برخی تغییر شکلها برای جذب مخاطب گستردهتر استفاده کنند.
داستان لیزی، مینی سریال جدید اپل تی وی پلاس که رمان ترسناک و فانتزی کینگ در سال 2006 را به نمایشگر کوچک می آورد، در این حد وسط محکم جای گرفته است. خلاصه داستان بیوه یک نویسنده (جولیان مور) را دنبال می کند که سعی می کند با غم و اندوه خود در مورد شوهر مرده خود و میراثی که او به جا گذاشته کنار بیاید. اگرچه این کتاب به وضوح از صمیم قلب است، اما یکی از بهترین های کینگ نیست. این با عامیانه ناخواسته احمقانه و تلاش برای غزل سرایی، که در بهترین حالت به طور متناوب مؤثر هستند، گرفتار شده است. این نمایش یک اقتباس وفادار است که به آرامی منبع را گسترش می دهد تا هشت قسمت 50 دقیقه ای را پر کند. فیلمنامه این فیلم توسط خود کینگ و کارگردانی پابلو لارن، بسیار پرستیژ است، مملو از جلوههای بصری زیبا، موسیقی روحانگیز و بازیگرانی بیش از حد واجد شرایط.
این همچنین یک آشفتگی است، تا حدی به دلیل نقص هایی که از کتاب آورده شده است، و تا حدودی به دلیل مشکلات ساختاری ناشی از امتناع از ترجمه مناسب داستان برای مطابقت با خواسته های یک رسانه متفاوت. طرفداران کهنه کار از تجربه خواهند دانست که "تلپلی از استفن کینگ" یک عبارت اطمینان بخش نیست، و در حالی که نوشتن در داستان لیزی همیشه فاجعه آمیز نیست، به راحتی بزرگترین مانع این سریال است. به نظر می رسد که مواهب قابل توجه کینگ به عنوان یک نویسنده داستان همیشه وقتی در یک رسانه تصویری کار می کند ناپدید می شود، و این سریال نیز از این قاعده مستثنی نیست - قسمت هایی ساخته می شوند و بدون هیچ هدف مشخصی ساخته می شوند، و مضامین (رازهای ازدواج، خطرات زندگی خلاق، قدرت باور) بارها و بارها مورد ضرب و شتم قرار می گیرند، گویی تکرار به تنهایی برای القای معنا کافی است. این به خصوص در مورد عناصر خارقالعاده داستان بد است، زیرا هر چه شخصیتهای مختلف سعی میکنند چیزهای غیرقابل توضیح را توضیح دهند، پوچتر و پوچتر میشود.
آنچه را نگه می دارد داستان لیزی از یک فاجعه، طراحی و اجرای استثنایی تولید آن است. علیرغم تمام ایراداتش، مینی سریال بازیگران بسیار خوبی دارد، دیالوگهای بیمعنا را تقریباً طبیعی جلوه میدهد، و به شیوههایی که در بهترین حالت، کاملاً متحول کننده به نظر میرسند، بیشتر از مطالب بالا میآیند. یکی از سختترین چالشهای پیش روی یک اقتباس از کینگ، یافتن راههایی برای وادار کردن احساسات شدید شخصیتهای کینگ بهعنوان پایه و واقعی روی صفحه است. اگر آنها خیلی گسترده بازی کنند، می توانند به کمپ نزدیک شوند. خویشتن داری بیش از حد، و تمام درام از بین رفته است و هر گونه احساس تهدید یا کاتارسیس را از بین می برد.
In داستان لیزی، تعادل کم و بیش مرده است. جوآن آلن و جنیفر جیسون لی نقش آماندا و دارلا، خواهران لیزی را بازی می کنند. آماندا از حملات دوره ای افسردگی و آسیب به خود رنج می برد، در حالی که دارلا به خوبی تنظیم شده است، اما مبارز است. روابط آنها با یکدیگر به خوبی زندگی می کنند و ترکیبی مؤثر بین شدیداً ناامیدکننده و صمیمانه دلخراش پیدا می کنند. به عنوان جیم دولی، استالکر که نقش آنتاگونیست اصلی بسیاری از مینیسریالها را ایفا میکند، Dane DeHaan از تبدیل شدن کامل یک نقش اصلی به کلیشهای جلوگیری میکند، و متعهد به شدت و جسمانی غیرمنتظره میشود که شخصیت را جذاب نگه میدارد، حتی زمانی که نوشته نمیشود. همیشه به وظیفه عمل کنید
اما این نمایش متعلق به کلایو اوون در نقش اسکات و به خصوص جولیان مور در نقش لیزی است. داستان بر اساس توانایی اش در انتقال پیچیدگی ها و شدت ازدواج لاندون زندگی می کند و می میرد، و زمانی که موفق می شود، این کار را تا حد زیادی به دلیل قوت شیمی دو بازیگر با هم انجام می دهد، و توانایی آن ها در ارائه موثر برخی از نامناسب ترها. اصطلاحات در فرهنگ لغت پادشاه («Bool» و «Boo'ya Moon» هرگز مضحک به نظر نمی رسند.) گاهی اوقات، با توجه به اینکه چقدر از زمان پخش آن به فلاش بک های دوران کودکی کابوس وار نویسنده اختصاص دارد، نمایش تهدید می کند که بیشتر شود. داستان اسکات نسبت به لیزی
خوشبختانه، مور خودش را حفظ می کند و یک اجرای عالی و مدوله شده ارائه می دهد که غم و اندوه، سردرگمی، ناامیدی و قدرت شخصیت را به طور متقاعدکننده ای می فروشد. مور پیچشها و چرخشهای عجیبتر را با عملی انجام میدهد که باعث میشود داستان واقعی به نظر برسد، حتی زمانی که به وضوح اینطور نیست. بهترین صحنهها با او تراژدی و زیبایی دارند که بالاتر از موکیک قرار میگیرند تا مرزی عمیق داشته باشند. حتی اگر بقیه نمایش یک فاجعه کامل بود، ارزش تماشای کار او را به تنهایی دارد.
بازیگران بیش از حد صلاحیت و سبک بصری اغلب خیره کننده باید ساخته می شد داستان لیزی یک پیروزی اما هیچکدام نمی توانند بر تصمیم مشکوک برای ارائه بیشتر داستان از طریق فلاش بک های متناوب غلبه کنند. وقایع امروزی طرح، بازهای چند روزه را در بر میگیرد، اما سیر آن روزها مملو از نگاههای بیپایان به گذشته است، صحنههایی که غالباً بهاندازه کافی خوب ایستادهاند، اما بهگونهای چیده شدهاند که شتاب روایت را مختل میکند. تا خزیدن
به راحتی می توان انگیزه پشت این تصمیم را دید. از آنجایی که بیشتر سریالها لیزی را در تلاشهایش برای مقابله با پیامدهای مرگ همسرش دنبال میکنند، ارائه تکهها و تکههایی از زندگی مشترکشان راهی آشکار برای انتقال کیفیت آینه شکسته غم او است. سریال نشان می دهد که او هم در گذشته گم شده است و هم به تدریج با آن کنار می آید. خاطرات او به طور معمول به زمان حال هجوم می آورند، زیرا غم و اندوه اینگونه عمل می کند. و در نسخه ایدهآل این داستان، ریتمهای بینظیر و سرعت توقف و حرکت میتوانست به نتیجهای پیروزمندانه و پیروزمندانه برسد.
در یک فیلم، ساختار می توانست کار کند. اما این یک نمایش تلویزیونی هفت ساعته است و بازگشت های مداوم هر گونه اثر تجمعی را از روایت سلب می کند. مرگ اسکات را در نظر بگیرید: از ابتدای سریال مشخص است که او رفته است، اما به جای استفاده از پایان او به عنوان راهی برای معرفی شخصیت ها و ارائه دیدگاهی در مورد موقعیت لیزی، لحظه واقعی مرگ او تا نزدیک به پایان مخفی می شود. از سری. آن صحنه قانعکننده است، اما هیچ اطلاعات مربوط به داستان را ارائه نمیدهد، و بیشتر تمرکز را از Lisey میگیرد، در نقطهای که نمایش با قرار دادن کاملتر مرد مرده در گذشته بهتر ارائه میشود. ریسکها در طول زمان افزایش مییابند، اما هیچگونه افزایش همزمانی در سرعت یا احساس ساخت وجود ندارد، زیرا هر صحنه دقیقاً با همان وزن و اهمیتی که هر صحنه دیگری دارد رفتار میشود. با توجه به اینکه برخی از فلاشبکها اصلاً شامل لیزی یا اسکات نمیشوند، نتیجه به هم ریختهای است، با سکانسهای قدرتمندی که در انزوا عمل میکنند و برای مدت کوتاهی توجه مخاطب را به خود جلب میکنند، اما بلافاصله دوباره به درهم و برهم میافتند.
این حتی ورود به عناصر ماوراء طبیعی داستان نیست، استعاره ای ناشیانه از فرآیند خلاقیت و آسیب های دوران کودکی، که شامل دنیایی عرفانی با قدرت شفا و کشتن است. این مفهوم در حالت انتزاعی بهترین کار را دارد، بهعنوان بهانهای برای دستگیری تصاویر و بیان حقیقت احساسی - هر چه کینگ بیشتر تلاش میکند آن را در یک سیستم قابل تشخیص کار کند، سطحیتر و ناسازگارتر میشود و الهام، سوء استفاده و مرگ را در هم میآمیزد. راههایی که پیچیدگی را نشان میدهند، اما به دنبال راهحلهای صریح و احساساتی هستند.
به طرفداران آشفته، بیماریهای روانی، و میراثهای مؤلف اشاره میشود، اما هیچکدام از این نشانهها هرگز واقعاً منسجم نیستند و نتیجه نمیدهند. این نمایش همچنین هرگز به ازدواج لیزی و اسکات به روشی که مشخصاً در نظر گرفته شده است مرتبط نمی شود - بارها و بارها به ما گفته می شود که لیزی خاص است زیرا او توانسته به اسکات زمینه مورد نیاز خود را در دنیای واقعی بدهد تا بتواند زندگی کند. زندگی نسبتا سالم و عاقلانه اما این باعث میشود که او تبدیل به یک همسر به عنوان تماشاگر شود که دههها تلویزیون را درگیر خود کرده است. اجراهای مور و اوون موفق به کاهش این پویایی می شوند، اما حتی در بهترین حالت خود، نمی توانند به طور کامل از محدودیت های ذاتی مواد فرار کنند.
چه چیزی باعث داستان لیزی چنین تجربه ناامید کننده ای این است که حتی با در نظر گرفتن همه اینها، لارن و کینگ هنوز لحظاتی از وحشت و زیبایی به یاد ماندنی را به دست می آورند. در بهترین حالت، نمایش اجمالی منظم از تجربه ای را ارائه می دهد که ممکن بود در شرایط بهتر، اگر کینگ تمایل بیشتری برای تغییر شکل کتاب خود داشت، یا اگر او به راحتی وظایف فیلمنامه را به شخص دیگری واگذار می کرد، ارائه می دهد. مور فوقالعاده است و بقیه بازیگران از او فاصله زیادی ندارند. افکتها کار میکنند، ترکیب CGI با مجموعههای مصنوعی عمدی، کار بسیار خوبی را در فروش دنیای دیگر انجام میدهد، حتی زمانی که نمایشگاه دچار شکست میشود. اگر هیچ چیز دیگری، داستان لیزی بیان کامل منبع آن است. مانند رمانی که بر اساس آن ساخته شده است، سریال ناهموار، متناوب مضحک و به طرز دلخراشی صمیمانه است. این یک موفقیت نیست، اما مطمئنا چیزی است.
داستان لیزی در حال حاضر از Apple TV Plus پخش می شود و با دو قسمت در 4 ژوئن و یک قسمت در هفته در جمعه های بعدی پخش می شود.
منبع: https://www.polygon.com/streaming/22519586/liseys-story-review-apple
- "
- مطلق
- حساب
- معرفی
- استیناف
- اپل
- تلویزیون سیب
- حضار
- زیبایی
- بهترین
- بزرگترین
- خون
- مرز
- ساختن
- CGI
- شیمی
- آینده
- گیجی
- خالق
- مرده
- مقدار
- تحویل
- افسردگی
- طرح
- فاجعه
- درام
- موثر
- احساسات
- حوادث
- گسترش می یابد
- نما
- افتادن
- داستان
- مناسب
- معایب
- تمرکز
- کامل
- هدیه
- خوب
- نماد
- چگونه
- HTTPS
- بیماری
- اطلاعات
- الهام
- انزوا
- IT
- کار
- پادشاه
- ساخت
- مرد
- متوسط
- تهدید
- حرکت
- ماه
- محبوبترین
- سینما
- موسیقی
- نزدیک
- ارائه
- ارائه
- پیشنهادات
- عملیاتی
- سفارش
- دیگر
- پرداخت
- کارایی
- چشم انداز
- محبوب
- قدرت
- در حال حاضر
- تولید
- کیفیت
- روابط
- REST
- دویدن
- پرده
- حس
- سلسله
- کوتاه
- نقره
- کوچک
- So
- مزایا
- شروع
- موجودی
- موفقیت
- فوق العاده
- سیستم
- تلویزیون
- منبع
- زمان
- tv
- کهنه سرباز
- هفتگی
- WHO
- مهاجرت کاری
- با این نسخهها کار
- جهان
- با ارزش
- نویسنده
- نوشته